اعلاميه ی حوزه ی علميه ی قم درباره ی همكاری روحانی نمايان با رژيم شاه برای انحراف مسير انقلاب اسلامی
مورخ ۱۳۵۷/۶/۱۹
«هو الله قاصم الجبارين»
حكومت نظامی اسلامی ملی!!!
آژير خطر:
«ما همواره در بيانيهها و سخنرانيها خود مردم را به تظاهرات آرام دعوت كردهايم و از بروز خشونت و حوادثی كه به زيان مسلمانان! باشد بر حذر داشتهايم و هيچگاه به تظاهرات ويرانگر! اجازه نمیدهيم تظاهرات مسالمتآميز به مراتب از اقدامات ويرانگر مؤثرتر است». ممكن است بعضی از سياستهای خارجی از وضع موجود در ايران به نفع خودشان استفاده كنند ولی عموماً! چنين نيست كه در تمام تظاهرات موجود دست خارجی! هم وجود داشته باشد (حضرت آقا! طيب الله سايه شما برای استضعاف بيشتر مسلمانان كم نشود!)
«متأسفانه عدهای در صفوف شما رخنه كردهاند و با ايجاد خرابكاری قصد دارند به اصالت كار و حرفهای شما لطمه وارد سازند؛ به همين سبب من حكم! میكنم (مانندابوموسی اشعری) كه آرامش را كاملاً رعايت كنيد» «و صدای سامری ساواك از حلقوم گوساله نور» «خشم بی لگام از تمايلات گروهی مايه میگيرد كه اگر روزی تحقق يابد فجايعی عظيم را موجب خواهد شد و خشم و تخريب و آتش سوزی راه حل مشكلات و مسائل سياسی نيست. متجاوزين به حقوق مردم و آنها كه با بهره برداری از نابسامانيها هوای تجزيه ايران و سلب استقلال و حاكميت ملی را!!! در سر دارند، بايد بدانند كه با تجلی قاطع اراده ملی (حكومت نظامی) روبرو خواهند شد. شاهنشاه! در اين لحظات حساس بايد بداند كه اكنون بيش از هميشه ملت در كنار (يعنی برابر) ايشان و پشتيبان ايشان است (به دليل چندين هزار پلاكارد) و به تحقق آرمانهای خود، حفظ استقلال و هويت و وحدت ملی را بهتر از هر نظام و تربيت ديگر در سايه نظام شاهنشاهی و حكومت قانون قابل تحقق میشناسد!»
«اين هم چكيده انديشه گروه تحريف مسائل ايران كه در انتظار (چاكری) با زبانی سرخ و قلبی سياه و چنين بينشی میخواهد مسائل ايران را تحريف نمايد. اين گروه در بيانيه ديگری پس از تقدير از آيت الله شريعتمداری در جلوگيری از تحريف و ابراز انزجار اقدامات غيرانسانی و مخالف تعاليم اسلامی، اقدام به برقراری اصول اخلاقی و عفت عمومی را جزء برنامه كار خود اعلام میدارد. «همانطور كه رئيس گروه در موقع رياست دانشگاه پهلوی شيراز، برای برقراری اصول اخلاقی و عفت عمومی و آشنايی دانشجويان به آن دستور فرموده بودند كه از نيمه شب درب وسط خوابگاه دختران و پسران باز باشد!»
يك آخوند خود فروخته اوقافی هم در پيامش از مشهد به قم چنين درد دل میكند: «نمیدانم از كجا بايد آغاز كرد و از كدامين مصيبت اندوهناك ياد كنم و بعد نقطه شروع را، مبارزه با صحنههای دردناك وحشتانگيزی كه سراسر كشور را به صورت تخريبی و آتش سوزی و حركت ضد اسلامی از طرف كمونيستها و يا به اصطلاح مسلمانها انجام میگيرد، معرفی مینمايد.»
«وحشت در سپيده دم» اين هم سر مقاله اطلاعات كه در آينده نزديك گناهش را به گردن وزير اطلاعات خواهند انداخت؛ اقدام برای رفع خطر: به دنبال اطلاعيه مورخ ۱۵ شهريور ماه ۱۳۵۷ دولت كه از تشكيل اجتماعات در معابر عمومی خودداری شود به طوری كه ملاحظه كرديد كسانی (چند مليون نفری) كه در جريان يك توطئه ضد مردمی (يعنی ضدشاهی) عمل میكنند، علی رغم تذكراتی كه از جانب آيات عظام و علمای اعلام(!) در جهت حفظ آرامش و خودداری از ايجاد بلوا و آشوب (!) داده شده بود و همچنين با ناديده گرفتن مقررات اعلام شده در اطلاعيه دولت، اقدام به برگزاری تظاهرات (نماز عيد) و آشوبگری (شعار دادن) وسيع نمودند (توجه به كلمه وسيع شود) و با طرح زنندهترين شعارها (حكومت اسلامی و سرنگونی شاه) به قانونشكنی و بر هم زدن نظم عمومی (نماز عيد در خيابان و خارج از شهر) دست زدند و موجبات تعطيل زندگانی عادی مردم و توقف فعاليتهای روزمره اقتصادی (اعتصاب كارگران و كارمندان كارخانهها و مؤسسات) را فراهم كردند و وحشت و نگرانی برای آحاد و افراد كشور (هزار فاميل) ايجاد كردند كه تحمل آن برای هيچ ايرانی (درباری) غيرتمند و وطنخواه (دست نشانده) امكانپذير نيست. با آگاهی دقيق از ريشههای اين توطئه عميق كه با پول و نقشه خارجی و تحريكات بيگانه (اشتباه ۲۸ مرداد) ابعاد تازهای را در بر میگيرد و همچنين با اطلاع از چگونگی تجاوز مسلحانه گروههای تروريست و مخرب (خبر مجعول حمله در ساعت ۵/۴ به يكی از ادارات مجهول شهربانی) كه عليه آزادی و استقلال كشور و برای در هم شكستن انقلاب و متوقف ساختن پيشرفت مملكت (مملكتی كه خود شريف امامی میگفت در شرف سقوط است) شكل گرفته است و از آنجا كه حقوق فردی و اجتماعی ملت زحمتكش و آزادی ايران! به مخاطره افتاده است، دولت ناگزير حكومت نظامی را به مدت شش ماه (برای زمينه سازی انتخابات آزاد!) در شهرهای تهران و … اعلام میدارد. نقل از اعلاميه دولت نمونه كه در آغاز حكومت خود همراه با برنامهاش، حكومت نظامی را به مجلسين پيشنهاد میكند و از اعضای مجلس میخواهد كه برای صدها نفر كه دو روز قبل به قتل رسانيده است فاتحه بخوانند. فاجعهای نمونه در تاريخ مشروطيت. ناقوسها به صدا درآمده است. زنگ خطرها گوش را آزرده میسازد. صدای سامری از حلقوم گوسالههای فضا را آلوده ساخته و تنفس را مشكل نموده است. بيدار باشها روزافزون شده و انزجار به نهايت شدت رسيده است. از روحانی دست نشانده ابله و ناآگاه گرفته تا سياستمدار پله يا دلباخته به دمكراسی غرب يا ليبراليست نما از احزاب خلق الساعه اسلامی! و غير اسلامی تا گروه تحريف مسائل ايران، همه به وحشت افتاده همگی يكصدا و يكنوا گويا يك دفعه به همه آمپول وحشت و ترس تزريق گرديده، دم از نابسامانی و سقوط میزنند!
مگر چه شده؟ چه اتفاق خانماسوزی رخ داده است؟ چند شيشه شكسته، چند مشروب فروشی آسيب ديده و چند لانه فساد از بين رفته است؛ كأنّه آقايان، سردمداران و متوليان لانههای فساد و فحشاند و شيشهها، شيشه عمر آنها بوده و مراكز فساد، مراكز آمال و آرزو و محل سرمايه گذاری و بهره برداری آنها بوده است.
اين فريادهای وحشتزا راه را برای فراماسونر شريف امامی هموار نموده و زمينه را برای كار غير مشروع و خلاف قانون او آماده نمود و وجود حكومت نظامی را لازم شمرد بلكه حكومت نظامی را به صورت (حكومت نظامی اسلامی ملی) در آورد و معلوم شد كه اگر به نظر بعضی (حكومت اسلامی) آرزوی دور از دسترسی است به همت اظهار نظر و فتاوای آنها (حكومت نظامی اسلامی) امری قابل اجرا است.
امروز روحانيون و ملّيون ناآگاه با آرزوی (انتخابات آزاد) لاس میزنند و در راه وصول به معشوق همه چيز را به باد انتقاد میگيرند و روحانيون وابسته و شيادان سياستمداران پله و متحرك به حركت ساواك آتش آنها را نيز مینمايند.
نتيجه حكومت (نظامی ملی اسلامی)!! در همان روز اول چند هزار نفر كشته و مجروح بود و عكس العمل حضرت آقا اعلام عزا بود و بس، نه از عامل كشتار انتقادی و نه از محكوم نمودن حكومت نظامی خبری!! و آقای شريف امامی هم طبق همين دستور در مجلس فرمان فاتحه دادند و طلب مغفرت برای كشتگان نمودند. اگر چه سانسور مطبوعات آن را از اخبار مجلس ساقط كرد تا وكيل جرم برای او بس میباشد (خود كشتند و خود اعلام عزا و طلب مغفرت نمودند).
گر تا به حال هدف او مصاحبهها، تجليلها و تبليغات در بلندگوهای سراسری و راديوهای خارجی و پخش عكس در سراسر ايران، برای شما مبهم بود، رويدادهای روزهای غير نقطه ابهامی برای شما باقی نگذارد. بحمدالله در حال حاضر (به شهادت متن اعلاميه دولت) حكومت ديگری مجری فرمان شاه نيست بلكه مجری گوش به فرمان حضرت آقاست! بيچاره شاه كه منزوی گشته است و حكومت به دست آقا افتاده است! (آقای خمينی بايد ياد بگيرد!) بايد به منتظر آن (انتخابات آزاد) و منتظرالوكالهها بشارت داد كه اكنون دولت با كوششی پيگير درصدد اجرای منويات شماست. اول در سايه حكومت نظامی، اخلالگران افراطی! را كه به (انتخابات آزاد) بسنده نمیكنند و به دنبال ويرانگری و شعارهای (ضد ميهنی) میروند، تصفيه میفرمايد و در مرحله دوم پس از دستگيری وسيع افراطيان و اخلالگران انتخابات آزاد! را عملی میسازد و در نهايت توسن (وكالت و حكومت ملی) را به زير ران با كفايت آقايان به جولان در میآورد. ان شاء الله مثلی است قديمی: (آرزو بر جوانان عيب نيست) ولی برای پيران چه عرض كنم پاسخ در آينده!
شانزده سال مداوم مردم بيچاره ايران، زير چكمه دژخيمان شاه له و لهيده شدند: يكی از اين وحشتزادگان امروز، دم از خرابكاری و ستمكاری نزد. هيچ يك به حمايت مردم برنخواست همه نشستند تماشا نمودند و با سكوت بر اعدام، شكنجه، زندان، مصادره اموال، تبعيد، تعطيل مساجد و مؤسسات دينی، تهمت و بر چسب، شكستن قلم، بستن زبان صحه گذاشتند و هيچكدام از اين مظالم را خلاف اسلام معرفی ننمودند. مردم غيور، اصناف، دانشجويان و روحانيون راستين در چنگال خونين ضحاك زمان به بدتری وجهی اسير و شكنجه گرديدند و اين آقايان خبر نشدند، جملهای نگفتند و مصاحبهای ننمودند، ولی ناگهان در برابر خبر شكسته شدن شيشه چند مركز رباخواری و مغازه شراب فروشی و حمله به چند محل قماربازی و سينمای فساد و آخذين ضداسلامی سپندآسا از جا برخاستند و فرياد وا اسلاما وا ميهنا برآوردند و اين عمليات را مخالف با اسلام و مصالح ملك و ملت معرفی نمودند. گويا اسلام حامی ربا خواری، قماربازی، شراب فروشی و اشاعه فحشا و فساد میباشد! (لابد میگوييد اگر نمیبود آقا اعلاميه برای مشروعيت مراجعه به بانك صادرات صادر نمیفرمودند) در پيش چشم اين آقايان، احكام اسلام يكی پس از ديگری لغو گرديد. اموال عمومی و منابع طبيعی كشور به يغما رفت؛ قسمتی از مملكت (بحرين) تجزيه شد. بودجه مملكت صرف اسلحههای از رده رفته و اجناس تجملی گرديد. استعمار اقتصادی بر مملكت چيره شد. مستشاران خودكامه آمريكا بر ارتش تسلط يافتند. كسی نفس نكشيد. فريادی نزد، پيامی نفرستاد، ولی امروز در برابر تعطيل مراكز فساد و فحشا بوق و كرناها بكار افتاده و جوانان ضد فساد و فداكار را میكوبند.
پيغمبر اسلام «مسجد» را با خاك يكسان فرمودند و آن را تبديل به زباله دانی كرد. درختان خيبر را بريد. درخت نخل سمره ی بن جندب را كند و به دور انداخت، چرا؟ چون مايه ضرار و تشديد بنيان اماكن فساد سنگ به سينه میزنند و فرزندان اسلام را با عناوين زننده متهم میسازند. آيا اگر از ميان برداشتن منكر، لوازمی جنبی از اتلاف مال دربرداشت بايد منكر را به حال خود رها كرد و لو خودش جامعه را در برگيرد و فسادش نسلها را به تباهی كشد؟! آری وقتی مباحث امر به معروف و نهی از منكر به نفع قدرتهای حاكم از رساله برداشته شود، چنين نظرات فاجعهآفرين ضد اسلامی نبايد عجيب به نظر بيايد.
آيا اگر جوان آگاه لمس كرد كه اين مركز فساد چه بروز او آورده است و توجه پيدا كرد كه علت آنكه دستگاه در تعميم و تقويت اين مراكز میكوشد، فسادآفرينی اين مراكز است كه نسلش را به گند میكشد و اعتيادی است كه او را از مصالح خود و جامعهاش غافل میسازد و نيروی پايداری و مقاومتش را نابود مینمايد و در نتيجه غارتگری، استعمار ادامه پيدا میكند و با اين آگاهی درصدد برآيد كه مراكز فساد را از بيخ و بن بركند، بايد رهبران ناآگاه و غير مسؤول آنها را به آشوبطلبی و خرابكاری متهم سازند و آگاهانه يا ناآگاهانه بلندگوی رژيم خائن گردند و بهانه به دست مفسدان بدهند تا حكومت نظامی بر پا كنند و در يك روز هزاران نفر را مقتول و مضروب سازند؟! ای كاش اين مدعيان رهبری كه به اندازه ی فردی كه خود جزء مفسدان و گردانندگان رژيم ضدمردمی میباشند آگاهی يا انصاف میداشتند و میفهميدند كه تظاهرات چند ميليونی مردم ضربت خورده و بستوه آمده و سازمان نيافته نمیتواند از اين قبيل امور جزئی و لوازم طبيعی خالی باشد. آزمون مفسد كه شعور سياسيش به او میفهماند كه اظهار نظر غير منطقی در چنين موقعيتی به پرستيژ و حيثيت سياسی اش و موضعی كه میخواهد در جامعه به خود گيرد، لطمه وارد میكند پديده شورش را چنين توصيف مینمايد: «پيدايش شرايط جديد سياسی در جامعه به طور اجتنابناپذير مقداری از اين قبيل نارساييها را به دنبال دارد اما اين قبيل موجب نمیشود كه ما عنوان كنيم كه موج جديد سياسی در كشورمان نتوانسته راه خودش را به درستی پيدا كند». ما اگر بخواهيم مشاهده نكنيم و كسی را گول نزنيم بايد بی پرده بگوييم كه لاشخورها، كركسها و كلاشان كوشش دارند جامعه ما را مرده نگهدارند تا موفق به مرده خواری باشند. امروز كه اكثريت مردم ما به رهبری مرجع بيدار، امام خمينی به پاخاستهاند و با شناخت علت العلل همه بدبختيها و ناكاميها، يكدل و يكزبان فرياد میزنند «شاه بايد برود»، اقليتی از ناآگاهان و رفورميستها و فرصت طلبان و همان لاش خورها میگويند بايد «قانون اساسی» بماند و «انتخابات آزاد» بيايد؛ يعنی بدبختيها، ديكتاتوريها و وطن فروشیها ادامه پيدا كند تا آنها به آرزوی رياست و وكالت خود برسند غافل از اينكه طاغوت به كسی چيزی نمیدهد مگر اينكه از او چيزها بگيرد. امروز كه مردم فهميدهاند كه به جای سكوت در قبال عامل فساد بايد برپاخاست و به وسايل دفاعی مجهز گشت و در انتظار يك فرمان بود، رژيم خائن با توجه به اهميت اين «موضعگيری جديد» مردم و خطرات ناشی از آن كوشش دارد كه به وسيله ناآگاهان و ابلهان و خودفروختگان پيشاپيش سنگر جديد را از دست مردم بگيرد و اين موضع را به عنوان «خرابكاری» و «ويرانگری» و «ضد اسلامی» بكوبد تا مردم از فكر آن بيرون روند. امروز كه فريادگر عصر، مبين ارزشهای اسلامی، مجدد سنن از بين رفته الهی و وارث پيامآوران به حق در همان موضع ايستاده كه ابراهيم بتشكن و موسی فرعون كش، عيسای حيات بخش، محمد(ص) و امامان راستين ايستاده بودند و با «جبت» و «طاغوت» در افتاده و در صدد آن است كه شيرازه وجود آنها را بگسلد، گروهی به طرفداری جبت «قانون اساسی» و گروه ديگر به حمايت «طاغوت شاه» برخواستهاند و میخواهند مردم را به بيراهه كشند و دستاورد مبارزات فداكارانه و شهادتها را ضايع سازند.
گيرم كه مردمی مبارز نتواننند اهداف خود را آشكار و بی پرده بيان كنند و مجبور باشند مبارزات خود را تحت پوشش و مستمسكی از قانون درآورند. چرا آنها كه مدعی رهبری بی چون چرای الهی و جانشينی پيغمبر و امامان راستين اند و مسؤوليت كتمان ننمودن حقايق و رسالتهای الهی و مبارزه با جبت و طاغوت بر دوش دارند، دم از همان جبت و طاغوت میزنند و حكومت اسلامی را نفی میكنند. مگر نه اين است كه خداوند میفرمايد: «والذين كفروا اولياء هم الطاغوت» و «ان الملوك اذا دخلوا قريه ی افسدوها و جعلوا اعزه ی اهلها اذله» و مگر نه اين است كه پيغمبر میفرمايد: «بعثت لاقتل جميع ملوك الدنيا» و «ان اخنع رجل عندالله يوم القيامه رجل يسمی ملك الملوك» ما از اين آقايان میپرسيم كه شما از طرف كی صحبت میكنيد؟ اگر به نمايندگی از اسلام صحبت میكنيد كه اسلام علاوه بر نصوص بالا میفريايد: «و لا تركنوا الی الذين ظلموا فتمسكم النار» و اگر از جانب مردم صحبت مینماييد كه مردم درتظاهرات چند مليونی در يكی از چندين هزار پلاكارد خود روی قانون اساسی تكيه نكردند. آنچه را كه نخواستند رژيم سلطنتی و شخص شاه است و آنچه خواستند حكومت اسلامی و امام خمينی است.
جای بسی تأسف است كه امروز جوانان در عنفوان شباب و دوران شكوفايی اميد و آرزوها در راه دين، جان خود را فدا كنند، ما پيران متنعم به آرزوها رسيده نشستهايم و بدبختيها را تماشا میكنيم و برای آن جوانان پروانه جهنم صادر میكنيم. رژيم خائن كه فكر میكرد میتواند مردم ايران را تحميق كند و با دادن چند روزی آزادی آنها را بفريبد، هنگامی كه احساس كرد مردم بيدار از اين آزادی نيم بند دارند بجا و به موقع استفاده میكنند، برای پس گرفتن آنچه داده بود با دستاويز كردن كلاه شرعی و ملی و استناد به فتوای ملی و مذهبی به تنها آنچه را كه داده بود پس گرفت بلكه خفقان برتر را به وجود آورد و صدها نفر را ذبح شرعی نمود و هزاران نفر را مجروح ساخت.
اين ابلهان سياسی ـ مذهبی نفهميدند كه خسارت همه خرابيها معادل يك روز سواستفاده فلان مدير كل نيست و رژيم طاغوتی از اين بابت ناراحتی ندارد. آنچه او را به ستوه آورده و شديداً رنج میدهد، چهلمهای پشت سر هم فداكاريهای بی نظير مردم و تظاهرات فراگير چندميليونی مرد و زن و پلاكارد چند هزار عددی ضدشاهی است كه فضای ايران و جو بين المللی را عليه شاه تغيير داده است و برای تغيير اين جو و فضا به نفع شاه چه چيز مؤثرتر از فتاوای مرجع مذهبی و رهبران ملی است؟!
بايد اين رهبران ملی و مذهبی و سردمداران احزاب خلق الساعه دولتی و گوسالههای سامری و گروه تحريف مسائل ايران بقای دولت ابدمدت شريف امامی و رياست اويسی خبيث! را از خداوند بخواهند كه با برقراری حكومت نظامی اسلامی ملی و با سر به نيست كردن، مجروح ساختن هزاران نفر از همان خرابكاران، لا مذهبها و ويرانگرها در يك روز زمينه را برای آينده آنها همواره نمود كه به اهداف ملی و اسلامی خود برسند! ولی آينده ثابت میكند كه اين بدانديشان به كام خود نرسيده، بزودی مجبور میشوند در برابر افكار عمومی تغيير چهره دهند و اشك تمساح بريزند و چه بسا با افسون اعلاميهها مردم را به وجهی ديگر اغفال نمايند. در اينجا نسخه را با اينها خاتمه میدهيم.
و اما سخنم با تو برادر و خواهر:
۱) همه اين رويدادها برای تو درسی است آموزنده و آگاهی است انسان ساز، تا تو با رهبران راستين و دلسوز جامعه خود آشنا شوی و به ماهيت استبداد سياسی مذهبی و ملی وقوف پيدا كنی و آنها كه میخواهند تو را نردبان ترقی خود قرار دهند بشناسی و آينده را در سايه اين شناختها پیريزی كنی. رژيم طاغوتی پر مكر و فسون، امروز میبينيد تظاهرات وسيع بنيان كن چون اقيانوسی مواج پرتلاطم و مهيب سراسر ايران را فرا گرفته است و هر لحظه ممكن است از زورق شكسته شاهنشاهی اثری باقی نگذارد. مردم برای وصول حقوق از دست رفته و اعاده حيثيت انسانی خود، در التهاب دستيابی به حكومتی انسانی و اسلامی میباشند و در دنبال اين امواج پرصولت انسانی در ظرف دو سه روز قريب به ۲۰ هزار نفر كارگر و كارمند بيش از ده كارخانه و مؤسسه از شهرهای مختلف ايران دست به اعتصاب زدهاند و كشاورزان كرد برای پس گرفتن زمينها قيام نمودهاند و عن قريب است كه كارگران و كارمندان و كشاورزان در سراسر ايران بپاخيزند و زنجير استعمار را پاره كنند و دروغ بزرگ و فريب روشن (رفاه كارگر و كشاورز انقلاب سفيدی) را بر ملا سازند و ضربه مهلك بر وضع اقتصادی و حيثيت سياسی بين المللی دستگاه وارد آورند. وحشت همه ابعاد وجودش را فرا گرفته است. لذا ناچار است با افتضاح هر چه تمامتر عملاً اعتراف كند كه توان آنكه ده روز به مردم ايران آزادی دهد، ندارد و ناچار است آزادی نداده حكومت نظامی شش ماهه و بدترين نحو ديكتاوری را بر مردم مسلط سازد تا مردم جهان به نتيجه «انقلاب شاه و ملت» واقف نشوند و بفهمند كه انقلاب سفيد جز با دروغ وقيح و يك فريب چيزی نبود و ندانند كاندرين هميان به جز لعنت نبود.
۲) انقلاب ايران به مرحلهای حساس رسيده است كه جز با هوشياری شما اميدی به ادامه آن نيست. ما با دو عامل، يكی انحرافی و ديگری مغرور كننده مواجهيم.
۳) اصلاح ظاهری و وعده ووعيد دروغين.
۴) پيروزی نسبی. عامل اول ما را از ادامه را باز میدارد و عامل دوم به ما ضربه میزند. آن روز كه امام خمينی برپاخاست، گفت: «اگر مبارزه ما در طول ۳۰ سال به نتيجه رسد زود رسيده است» ما امروز به نيمه راه رسيدهايم؛ دشمن قوی است پيروزی نسبی نبايد در نيمه راه ما را سست كند بلكه بايد با عزمی راسخ و چهرهای مصممتر و قدمی استوارتر و صفوفی فشردهتر به راه خود تا پيروزی نهايی ادامه دهيم.
۵) انتقادهای اساسی ما نبايد موجب موضعگيری غير منطقی در برابر رهبران مذهبی و يا ملی ناآگاه گردد بلكه بايد كوشش كنيم آنها را قانع به اصالت راه خود كنيم و روحانيان صالح را به خود همراه سازيم و بايد توجه داشت موضعمان در برابر گروههای ملی مغاير با موضعمان با گروه ضد اسلامی است.
۶) در مبارزاتمان بايد كوشش كنيم حداكثر نتيجه را با تحمل كمترين ضرر به دست آوريم و از كارهای حساب نشدهای كه نيروی ما را تحليل برد، احتراز نماييم؛ روی اين اصل لازم است مبارزاتمان را سازمان دهيم و با مشورت و بررسی كار خود را انجام دهيم.
۷) از آشنا ساختن سربازان و ارتشيان به اهداف و آرمان خود غفلت ننماييم. موضع دشمن و موضع خود را برای آنها تشريح كنيم و اين نمیشود مگر از راه برقراری تماس صحيح و از راه ارسال پيامها، اعلاميهها و نوارها و از راه بيدار ساختن اعضای خانواده آنان.
۸) از شعارهای مبهم كه حريف از آن استفاده كند، اجتناب ورزيده و سعی كنيد كه مردم ايران و افكار عمومی جهان بدانند كه مبارزات ما اسلامی است و اين شاه است كه برای جلب حمايت غرب واقعيات را وارانه جلوه میدهد و مبارزان را به چپ گرايی متهم میسازند و به كمونيستها خدمت میكند.
۹) سعی كنيد به هر وسيله جهان را از حكومت نظامی ايران و نقض حقوق بشر واقف كنيد و مخالفت خود را با حكومت نظامی بر ملا سازيد.
۱۰) ثروتمندان بايد از كمك به مردم مصيبت زده و كسبه خورده با غفلت ننمايند و از قرض دادن به اصنافی كه در نتيجه تعطيل بازار ممكن است سفته و يا چك آنها واخواست شود دريغ ننمايند. در خاتمه پيروزی اسلام و مسلمانان و آگاهی ناآگاهان و صلاح كج انديشان را از خداوند خواهان است.
حوزه ی علميه ی قم
۱۳۵۷/۶/۱۹