سلسله مباحث حجت الاسلام والمسلمین علیدوست با عنوان «عاشورا : اهداف، پیامد ها و درس ها»
به گزارش روابط عمومی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست ، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم سلسله مباحث (عاشورا: اهداف، پیامده ها و درس ها) مطالبی را عنوان نموده اند که ذیلا تقدیم می شود.
(قسمت چهارم)
عاشورا درس ها و پیامدهای مختلفی دارد و اگر کسی فقط به پیامدهای آن توجه داشته باشد می تواند انواع پژوهشها، پایان نامهها و آثار تحقیقی مختلفی را خلق کند.
اولین درسی که حادثه عاشورا به همه مسلمانان و غیر مسلمان ها می دهد این است که انسان ممکن است هم اهل ریزش باشد و هم اهل رویش؛ یعنی انسان هر لحظه ممکن است متحول شود .
گاهی انسان راجع به قضاوتی که در حق خودش می کند ممکن است دچار اشتباه شود، به همین خاطر است که چه بسا حادثه ای پیش آید و او از این امتحان سربلند خارج نشود.
گاهی جامعهای، خودش را نمی شناسد، و ممکن است یک واقعه پیش بیاید و آن جامعه نمره صفر یا برعکس نمره بیست بگیرد.
این، برای وضعیت فعلی او است و حال آن که نمیتواند درباره وضعیت و اتفاقات آینده قضاوت قطعی داشته باشد. لذا خطر را باید احساس نمود چرا که همیشه خطر ریزش و انحراف وجود دارد. البته برعکس آن هم ممکن است، یعنی افراد یا جامعه، با رویش مواجه بشوند.
از این منظر، حادثه کربلا، هم دارای رویش بود و هم دارای ریزش؛ در این زمینه، به مواردی از هر دو طرف اشاره می شود:
زهیر بن قین، فردی متمول و عثمانی است. در آن زمان، عثمانی ها با علوی ها زاویه داشتند و با امیر المومنین و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) همسو نبودند. او در مسیر برگشت از مکه به عراق ناخواسته با امام همراه می شود ولی سعی می کند همراه امام نباشد یعنی هر جایی که امام علیه السلام اتراق می فرمودند، او جلوتر یا عقب تر اتراق می کرد. اگر امام حرکت می نمودند او توقف می کرد و اگر امام علیه السلام توقف می نمودند او حرکت می کرد.
اما امام حسین علیه السلام این را در نظر داشتند که اگر یک نفر در مسیر صحیحی نیست باید او را نجات داد . چنانکه خداوند متعال می فرماید: « من احیی نفسا فکانما احیی الناس جمیعا». لذا امام فردی به سوی زهیر می فرستند که امام با شما کار دارد. زهیر نمی خواست به دیدار حسین بن علی علیهما السلام برود ولی خانم زهیر فردی به نام دلهم بود که به شوهرش گفت چه می کنی؟ فرزند رسول خدا دنبال تو می فرستد و تو رد می کنی؟! او تکانی خورد، بلند شد و به خدمت حضرت رسید. در خیمه امام، آن نفس قدسی او را منقلب نمود. لذا آن اکسیر کار خودش را کرد. زهیر به چادر خود برگشت و به همسرش گفت : من به اردوگاه امام زمان خود می روم و لذا تو هر کاری می خواهی انجام بده.
آن مس زنگ زده، الان طلا و الماس شده و روییده است و زیر گل نمانده که بپوسد.
وقتی امام علیه السلام شب عاشورا فرمودند : من بیعت خود را از شما برداشتم، او چنین گفت: لا والله. در ادامه، چنین سخنرانی می کند که: لا یکون ذلک ابدا، أ أترک ابن رسول الله اسیرا فی ید الاعداء و أنجو، لا أرانی الله ذلک الیوم. آیا فرزند رسول خدا را در دستان دشمنان رها کنم تا اسیر گردد و من نجات پیدا کنم، خدا این روز را به من نشان ندهد.
بر اساس زیارت ناحیه مقدسه، امام عصر به یکی از کسانی که سلام می کنند زهیر است.
از دیگر رویش های حادثه کربلا، زهیر بن سلیم، و حر بن یزید ریاحی هستند.
طبق نقلی در شب عاشورا حدود سی نفر از اردوگاه یزید و عبید الله به اردوگاه امام آمدند و این ها همه رویش است. آیا اصلا می شود رویش های کربلا را به شمارش آورد؟ ابدا.
شایان ذکر است که این رویش فقط مخصوص آن زمان نیست بلکه اگر هر کسی در هر زمانی از این دانشگاه حسینی ، درس و عبرت بگیرد و مسیر انحراف و بی تفاوتی را کنار گذارد می توان آن را از رویش های کربلا به حساب آورد.
اما این یک طرف قضیه است و متاسفانه ریزش هایی هم در این حادثه وجود دارد. اولین ریزش، خود اهل کوفه بودند چرا که لشکریان عبید الله از شام و جاهای دیگر نیامده بودند و اصلا نیازی به شام نبود بلکه کوفه خودش این لشکر را تشکیل داد.
از ریزش های دیگر، عمر بن سعد است چون او جزو هفتاد نفر اشراف کوفه ای است که به امام علیه السلام نامه نوشته است.
شبث بن ربعی از جنگاوران لشکر امیر المومنین است. یا شمر بن ذی الجوشن از کسانی است که در صفین جز سربازان امیر المومنین است. شریح قاضی با سابقه چند ده ساله – تا شصت سال هم گفته اند – کرسی قضاوت با او بوده است و طبق نقلی که گفته اند نامه ای که عبید الله بن زیاد برای قتل امام حسین علیه السلام می خواهد، شریح قاضی می نویسد.
پس انسان هم اهل ریزش است و هم اهل رویش و در حوادثی که رخ می دهد باید ببیند چه کاری انجام میدهد و حادثه کربلا این را خیلی زیبا مثل یک ترازو به ما نشان میدهد.