سلسله مباحث حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست پیرامون بایسته های خرافه زدایی
جلسه پنجم:
رسالت روحانیت و فرهیختگان در پیوند با فهم، پردازش و تبلیغ دین و خرافه زدایی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و اهدنالما اختلف فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم
در جلسات سابق اشاره کردیم که ما قصد داریم به دو مطلب اشاره کنیم ، مطلب اول بایسته شناسی خرافه زدایی بود که مفصل بحث شد. بحث امروز را هم سعی می کنم در یک جلسه جمع کنم، گرچه گنجایش و ظرفیت بیش تر از اینها را دارد. وظیفه فرهیختگان عالمان دین و روحانیت در ارتباط با خرافه زدایی چیست؟ چه کار باید کرد؟ چون نمیشود گفت وظیفهای ندارند. یک فرهیخته، یک عالم دین، یک روحانی، نمی خواهد خودش مبتلا به خرافه بشود و نمی خواهد خرافه ای را تحویل دیگران بدهد. من در اینجا به چهار نکته اشاره می کنم. اولاً بدون تردید فهم دین کار آسانی نیست. اولین کاری که یک فرهیخته و عالم دین باید در مرحله فهم دین بکند این است که دین، نصوص دینی و قرآن و آیات را کنار هم قرار دهد. یعنی در یک نظام حلقوی یا در یک نظام هرمی کنار هم قرار بدهد. اگر این کار را نکند می دانید چه می شود؟ مثال میزنم یک روایتی هست که مفسران آورده اند ذیل آیه انما یتقبل الله من المتقین. خیلی جالب است و این مبین وضعیت بسیاری از کسانی است که مدعی فهم دین هستند. امام صادق علیه السلام میفرمایند: کسی بود که خیلی از وصف و کمالاتش برای من گفته بودند. تفسیر قرآن میکرد و شاگردانی داشت که در مسجد جمع بودند. من یک شب آمدم خودم را پوشاندم رفتم دیدم بله کلاس درس دارد. (این را در کتاب فقه و عقل آورده ام به مناسبت همان بحث که باید در یک نظام متعادل حلقوی و هرمی دین را فهم کرد) آنجا حضرت می فرمایند که دیدم بله شاگردانی دارد بعد از اینکه درس او تمام شد از شاگردانش فاصله گرفت و تنها شد. من هم از پشت سر کنترلش می کردم دیدم رفت در یک نانوایی بدون اینکه صاحب نانوا باخبر بشود، یا صحبت کند دو تا نان یواشکی برداشت. خدایا چه می بینم؟ گفتم شاید قبلا پولش رو داده است. تمام شد. باز دیدم رفت دریک انار فروشی (گاهی وقت ها غیر از این نقل کرده اند) دو عدد انار برداشت. دو عدد نان، دوتا انار، اینها را گرفت داخل لباسش گذشت به همان ترتیب که با نانوا حرفی نزد پولی نداد با فروشنده میوه هم همینطور رفتار کرد. بعد رفت داخل یک خرابه داد به فقیری برگشت که برود. من صدایش زدم و گفتم : فلانی من کنترلت می کردم و قضیه را گفتم. امام میفرمایند: به من گفت شما چه کسی هستید؟ گفتم من از امت محمد از اهل مدینه. حال شاید از صدایش شناخت گفت لعلک جعفر بن محمد، گفت آیا تو جعفر بن محمد هستی؟ من بهش گفتم این طور فرض کن. بله. سری تکان داد و گفت که این شرافت نسب شما چه به درد شما می خورد وقتی نمیتوانید این کار من را توجیه کنید؟! من بر اساس یک آیه از قرآن اینکار را کردم چون قرآن میفرماید:(مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها) هرکار نیک ده برابر پاداش دارد ( وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزىإِلَّا مِثْلَها)و هرکار بد یک مجازات دارد. با این حساب، من دو عدد نان بر داشتم دو عدد انار چهار گناه کردم ولی صدقه دادم به فقیر ۱۰ برابر ۴۰ ثواب به من می رسد چهارتا کم میشود ۳۶ عدد می ماند. امام می فرمایند : به او گفتم خدا مرگت بدهد با این فهمت از دین! آیا نشنیده ای قول خداوند متعال را ( انمایتقبل الله من المتقین) اینکه انسان شب تاریک بدزدد و روز روشن مخفیانه یا آشکارا صدقه بدهد این که «من جاء بالحسنه» نیست. شما دوعدد نان برداشتی بدون اذن مالک دوتا انار برداشتی بدون اذن مالک، چهار گناه و این ها را بدون اذن مالک صدقه دادی. شما گناه کردی و هیچ ثوابی نداری . می خواهم عرض کنم کسانی که میخواهند دین را بفهمند باید در مجموعه دین ورود کنند. کنار یکدیگر چنان که باید مقاصد شارع را ببینند. بسیاری از آیات قرآن مبین مقاصد است. نصوص مبین مقاصد (هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَهَ وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ و …) همینطور روایات. آیا میشود این مقاصد را در فهم دین نادیده گرفت؟ چه فقیهان، چه متکلمان و چه مفسران، همه باید نصوص مبین مقاصد را در نظر بگیرند تا ببینند که اگر تاثیری دارد برداشت کند؛ اگر در آن تعین خاص، تاثیری ندارد برداشت نکند.
نهاد دیگری که باید در فهم دین مطمح نظر قرار بگیرد عقل است. اینجانب در کتاب فقه و عقل به تفصیل راجع به این موضوع صحبت کرده ام. عقل چراغ است عقل مصباح و مفسر امین نصوص دینی است چنان که باید علم و تجربه نیز در نظر گرفته شود. ما بیش از ده روایت داریم که در بین آنها روایات بسیار معتبر هست که مرحوم شیخ حر عاملی در جلد ۲۷ وسایل نقل می کند ما اسمش را گذاشته ایم روایت عرضه و طرح که امام میفرمایند آنچه به نام ما و پیامبر به شما می رسد بر قرآن عرضه کنید نه تنها مخالف قرآن نباشد بلکه باید موافق قرآن باشد. حتی منظور از موافقت، موافقت به حرف نیست چون خیلی از مطالب از اهلبیت رسیده با اسناد کامل، قابل قبول، مطابق ضوابط، مطابق علم و تجربه مطابق عقل ولی در قرآن حداقل به فهم ما نیست لذا ما آنجا گفتیم مطابق قرآن یا مطابق مقاصد قرآن؟ مطابق مزاج که برخیها گفتند اصول راهبردی و اساسی قرآن که این هم میشود اضافه کرد. پس اولین کاری که روحانیت، عالم دین، فرهیخته باید بکند این است که در مرحله فهم، فهم دقیقی داشته باشد.
دوم در مرحله انتخاب برای فهم و برای تبلیغ باید منابع متقن و متون فخیم را ببیند. البته سیاه انگاری نکنیم و نگوییم که همه کتب روایی منبع خرافات است !که متاسفانه گفته شده بود اما به هر حال باید به این متون دقت کرد، عالمانی داریم که متخصص هستند از آنها بگیریم. من گاهی تعبیر می کنم به متخصص گاهی بالاتر میگویم ویژهدان. متخصص یعنی صاحبنظر. مثل فقیهی که در فقه صاحب نظر است و ممکن است در یک بخشی از کار متمرکز شده باشد اما ویژهدان بالاتر از متخصص است. لذا ما یک مرحله اطلاع داریم ، یک مرحله تخصص داریم، یک مرحله تمحض و تمرکز . خیلی وقتها انسان باید به سراغ متمرکزان، متمحضان و ویژه دانان برود و باید هم پیدا کند. نباید ناامید باشد. کتابها را باید بررسی کند. اگر آن کاری که من گفتم در مرحله فهم انجام بدهد در این مرحله هم موفق می شود و الا میافتد در دام اسرائیلیات.
سوگمندانه من باید بگویم از سال سیزدهم هجری تا سال ۳۵ در این حدود ۲۲ سال ۲۳ سال سرازیری اسرائیلیات و مسیحیات به تراث اسلامی است. البته عالمان اسلام و ائمه هدی بسیار جلوگیری کردند ولو نمی توانیم بگوییم صد درصد مشکل حل شد یا امروزه گاهی نقل خوابها، نقل با چند واسطه و البته با حذف واسطه ها . اینها باید کنار برود. منابع متقنِ متونِ فخیمِ شخصیت های ویژه دان و متخصص انتخاب شوند، هم برای فهم، هم برای تبلیغ.
نکته سومی که در بحث وظیفه فرهیختگان باید توجه بشود، ببینید ما مطلبی را انتخاب کردیم قصدمان هم خیر است اما آیا حق داریم هرطور شده بگوییم یا اینکه مسئولیت در مقابل برداشت و فهم مخاطبان هم داریم؟ این نکتهای است که ما با برخی از روشنفکران هم داریم .برخی از افرادی که جرئت زیادی دارند برای این که هر جا هر مطلبی را بگویند.
ببینید گاهی کلمهای باطل است، خرافه است؛ گاهی مطلب حق است ولی مقصود گوینده باطل است. گاهی مطلب حق است، مقصود هم حق است ولی برداشت باطل میشود. ما از قرآن استفاده میکنیم که فرهیختگان، عالمان، نویسندگان سخنرانان در مقابل برداشت طبیعی دیگران مسئولند. اگر من یک مطلب را بگویم ولو درست ولو به قصد مثلاً تبلیغ دین، ولی این در برخی از برنامهها سوء استفاده میشود. ما ظاهراً مسئولیت داریم. باید ببینیم این حرفی که می زنیم الان زمینه گفتنش است یا نه یا میشود بهتر پردازش کرد؟
چند مثال می زنم. برای زندگی امام صادق علیه السلام اگر میخواهیم معجزه نقل کنیم نیازی نیست که به برخی از معجزات که اگر امروز گفته بشود ممکن است سوء استفاده بشود. اصلا تأسیس مدرسه ای توسط امام صادق و یک دانشگاهی برای بشر با الغای مذهب، الغای دین، الغای جنسیت، الغای چه و چه در آن دانشگاهی که ابن ابی العوجاء ماتریالیست می آید، سنی، مسیحی میآید، در آن زمان این دانشگاه را تاسیس کردند، خود این مساله یک معجزه است. بررسی کنید ببینید امام تحت چه فشاری بودند؟ از طرف بصره، از طرف زیدیه کوفه، از طرف خراسان، از طرف خود مدینه امثال معلی ابن خنیس و دیگران تحت فشار است، از طرف بنی الحسن، امام تحت فشار است که شما چرا قیام نمی کنید؟ همه محاسبات هم میگوید قیام به نفع است اما امام صادق میفرمایند نباید خانه را روی برف ساخت باید بنیانها را اصلاح کرده و لذا دست زدند به اصلاح اعتقادات مردم اما درست و حسابشده خرافه زدایی کردند. با همه بایسته هایش به عنوان معجزه این را بیان کنیم. معجزه امام رضا را میخواهید بگویید اصلا ببینید امام رضا در آن مقطع تاریخی چه کار میکنند ؟ تحلیل رفتار امام معجزه است، کرامت است. حالا میگویند که معجزه نگویید. معجزه را برای پیغمبر بگویید. میگوییم کرامت. برای امام عسکری لازم نیست برخی از مسائل گفته بشود بعد در سندش خدشه شود. شما ببینید امام عسکری چند سال عمر کردند؟ در چه فضایی بودند و چه کار کردند؟ آیا کرامت است یا نه؟ این ها را باید عالمان دین و فرهیختگان، پردازش کنند و تبلیغ کنند و نشر بدهند، بنویسند و پژوهش کنند. اینها وظیفه ماها است و بالاخره نکته آخر اعتدال در اخذ به روایات.
دیدید که جناب آقای سروش چه گفت؟ متون روایی منبع خرافات است! و اینکه من از روایات استفاده نمی کنم چون کالای جهل است و دروغ است! فقط متواترات را میشود گفت آن هم به اندازه شماره انگشتان دست نیست!
این میشود تفریط و کوتاهی اما افراطش هم درست نیست. یعنی کاری که برخی از نحلهها کردند و جالب اینکه معمولاً افراط و تفریط هیچوقت همدیگر را قیچی نمیکنند. مثل دو لبه قیچی هستند ، فرود می آیند و اعتدال را قیچی می کنند. برای فرمایشات اینجوری که ایشان می گوید وجود اخباری هایی لازم است که هرچه دیدند نقل کنند، تحت هر شرایطی. اگر آن تز باشد، این آنتی تز میýتواند رشد کند و برای آنها این رفتارها می تواند باشد ولی باید اعتدال در نقل روایات باشد. امروزه گاهی بعضی افراد روایاتی نقل میکنند حتی مستند فقه قرار می دهند که اولاً باید ثابت بشود اینها از معصوم به عنوان مبین شریعت صادر شده است. در کتاب فقه و مصلحت، دوازده شأن برای معصوم آورده ایم. مثلا وقتی که مطلبی را بیان میکنند مطابق برخی از شئون نمیشود آن نص را مستند فتوا قرارداد. حال اگر امام فرمودند : در کفالت پشیمانی است و خسارت است بیاییم فتوا بدهیم کفیل شدن کراهت دارد؟ خیر. کفیل شدن مستحب است. اما امام فرمودند کسی که کفیل میشود پشیمان میشود.
در عین حال کسی کفیل هم شود یک مشکلی را از یک انسانی برطرف کند آزادش کند، بیاید بیرون از زندان، اگر عروسی دارد، اگر عزایی دارد، اگر برنامهای دارد خیلی هم کار خوبی است. علتش این است که گاهی برخی از روایات مستند فتوا قرار داده میشود و من هم همینجا میگویم که فکر نکنند کسانی که هر روایتی را مستند فتوا قرار میدهند یا برداشت فقهی میکنند یا نشر میدهند، دارند خدمت به تراث میکنند. باید ببینند آیا فرا زمان است، فرا مکان است، جهانی است و جاودان است؟
بنابراین باید به نوعی پالایش رسید .من مثل بعضی ها سیاه نمایی نمیخواهم بکنم، فوری آمار میدهد یک دهم بحار الانوار و بعد گاهی هم میگوید کمتر از یک دهم یا گاهی میگوید کمتر از شمار انگشتان؛ ولی از آن طرف هم باید دست به پالایش زد. علماء، روحانیت، فرهیختگان! امام زمان، نسل دوران عصر غیبت را به شما حواله دادهاند، فرمودند : اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الیرواه احادیثنا …
این روایت سند دارد، ندارد. آیا الحوادث الواقعه یعنی همه حوادث یا به حوادث معینی بوده که اسحاق بن یعقوب سؤال کرده بوده است؟ اینها مهم نیست، مهم این است که آیا چنین مطلبی هست یا خیر؟ آیا باید در عصر غیبت امام علیه السلام به متخصصان، به عالمان، به متمحضان، به متمرکزان، به ویژهدانان مراجعه کنند؟ آیا اگر امام زمان نمیفرمودند، عقل ما به این مطلب نمیرسید؟ اگر قبول کردیم باید سلاح مناسبش را داشته باشیم.
باید این را هم به جوانها و متدینان عرض کنم که در عصر غیبت باید به عالم دینشناس و عاقل و عادل، که صحبتهایش روی ضابطه باشد مراجعه کرد. در این باره خیلی بحث میشود داشت منتهی میگذاریم برای فرصتهای دیگری اگر پیش آمد و لازم شد امیدواریم خداوند بزرگ همه انسانها را به راه راست هدایت کند.
و دعائی که میخواندم اول صحبتهایم : و اهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک … خدایا در مسائلی که پیش میآید اختلافی هست، حق هست، باطل هست، خرافه هست، آنچه که حق است ما را هدایت کن.
برخی از عالمان میگویند این دعا را بعد از نماز صبح بخوانید و از این دعا کمک بگیرید. امیدوارم خداوند به همه شما بینندگان، شنودگان و خوانندگان سلامتی بدهد، همه ما را سلامتی فکری عنایت کند و از خدمتگزاران به دینش قرار بدهد.
الحمد لله رب العالمین