سلسله مباحث حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست پیرامون بایسته شناسی خرافه زدایی- جلسه چهارم

سلسله مباحث حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست پیرامون بایسته شناسی خرافه زدایی

جلسه چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

ما در سه جلسه گذشته بحثی داشتیم با عنوان بایسته شناسی خرافه زدایی یا از آن طرف آسیب شناسی خرافه زدایی و اشاره کردیم از آن جا که این مدت از جناب آقای سروش در این خصوص صحبتهایی شده، خوب است که این را محور قرار بدهیم و بحث را روی این صحبت پیاده کنیم. در صحبت های گذشته به سه بایسته اشاره کردم و اگر سلبی اش کنیم در واقع به سه آسیب . برخی دیگر از آسیبها هم هست چون در قسمتهای قبل اشاره شده من فقط با یک اشاره و تطبیق می گذرم. مثل آسیب شناسی های گذشته مفصل بحث نمی کنم. یکی از آسیب ها این است که شخصی که می خواهد آسیب شناسی کند و در قامت مصلح دینی ظاهر شود، نباید «نامعیارها» را بیاورد. و اگر برود سراغ یک سری تعینات نامعیار، معلوم است که یا نمی خواهد یا عملا خرافه زدایی نکرده است. اگر اشتباه نکنم جناب آقای سروش در حدود دقیقه ۷۵  مثال می زند بعد از این که می گوید زیارت جامعه مرامنامه شیعه غالی است و شیعه ایران امروز غالی است مثال را می برد روی آقای شیخ احمد احسایی (شیخیه) و کتاب شرح زیارت جامعه سید کاظم رشتی … من سوال می کنم از ایشان که این مثال ها را برای چه می زنید؟ چرا ایشان از شرح زیارت جامعه، بزرگان دیگری  را که – اگر عزیزان مخاطب جستجو کنند اسامی آنها در اینترنت هست – نام نمی برد؟ یا وقتی می خواهیم به عنوان مبلغ دین مثال بزنیم چرا باید برویم سراغ مداحان؟ باید معیارها آورده شود و البته کاری نکنیم که شخصیت محترمی را نامعیار کنیم و روی همان مثال بزنیم. کاری که گاهی در صحبتهای ایشان رخ داده است.

بایسته دیگر نکشاندن بحث های دامنه دار علمی به فضا های غیر تخصصی است. انسان با برخی از رفتار ها  به یاد این جمله می افتد که می گوید : خود گویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی! این که واقعا یک سری بحثها که بحث های تخصصی است، انسان این ها را ببرد در یک فضای غیر علمی و غیر تخصصی و بخواهد با آسیب های گذشته غیر تخصصی و گزینشی، مطالبی را مطرح کند و …. و دیگرانی هم که گوش می کنند ، به همین شیوه دریافت می کنند؛ سوال این است که این امر تا چه حد صحیح است؟ ممکن است گفته شود این جسارت است به مخاطب و اینکه مخاطب خود می تواند تشخیص دهد. حال سوال این است آیا کسی که مطالعات جدی در این حوزه ها نداشته باشد آیا متوجه مشکلات مثالهایی که من در دو سه جلسه گذشته زدم می شود؟ به نظرم داریم دفاع ناموجه می  کنیم.

نکته دیگری که لازم است بیان شود و آن مبالغه نکردن و سیاه نمایی نکردن است؛ یک نمونه آن را درباره آقای صالحی نجف آبادی بیان کردم که چگونه در همین صحبت های آقای سروش سیاه نمایی می شود. نکته دیگر که بسیار برای من عجیب است این که چگونه انسان هایی دانشمند و مطالعه کرده در برخی از رشته ها و کارها، از وقایع جزئی و موردی، نتیجه ای کلی می گیرند؟!کسی که می خواهد خرافه زدایی کند و نتیجه گیری کند باید از وقایع جزئی نتیجه جزئی بگیرد و از وقایع بی استثنا اگر داشتیم نتیجه کلی بگیرد؛ متناسب با مقدمات نتیجه بگیرد. اگر به صحبتهای دو ساعته ایشان توجه کنید از دهان ایشان حمله به روحانیت نمی افتد دریغ از این که ایشان یکبار بگوید «بخشی از روحانیت»!! اگر در مدت دو ساعت سخنرانی بگوید : بخشی از روحانیت، لطمه ای وارد نمی شود. نمی تواند بگوید وقت نداشتم تا بگویم بخشی از روحانیت! برداشت من این است که ایشان هر بار تمایل دارد بحث را بکشاند به حیطه فقها و روحانیت و به نوعی این طیف را مقصر بداند و ….عرض کردم ما نه بر مسند بغض نشستیم نه بر مسند توجیه. فردا کسانی نیایند و توجیه کنند که منظور ایشان این است و آن است و ایشان تقسیم بندی کرده و …..این  جا هر چه قرار است بیان شود از همان صحبت استفاده شود. مگر به قول آقایانی که توجیه می کنند، منظور ایشان بخشی از روحانیت نیست ؟ ایشان اگر منظورش برخی از روحانیت است این را مطرح کند که شائبه کلی گویی و تعمیم به همه ایجاد نشود. یک مشکلی که برخی ها با مرحوم شریعتی داشتند همین بود. چون می دانید آقای شریعتی بهترین تعبیر را راجع به روحانیت دارد و بدترین تعابیر را هم ایشان دارد. بعد گاهی اوقات که بحثی پیش می آمد بسیاری می رفتند و قسم اول را می گرفتند و می گفتند که دکتر شریعتی مدافع روحانیت است و عده ای هم که مخالف بودند می رفتند به سراغ بخش دوم تعابیر ایشان و می گفتند ایشان مخالف است. در حالی که اولا باید برایند کار دیده  شود و ثانیا مواظبت شودکسی که می خواهد خرافه زدایی کند از وقایع جزئی و موردی نتایج کلی نگیرد. اگر از یک قشر می خواهد انتقادی کند همه را با هم در نظر نگیرد. به هر حال یک کاری که یک خرافه زدا باید انجام دهد این است که به هیچ وجه از وقایع جزئی و موردی، نتیجه کلی  نگیرد. من این مبحث را جمع می کنم و می پردازم به نقش سنت در تراث دینی و اسلامی ما. چرا این مسأله مطرح می شود ؟ چون  اصلی ترین انگیزه من از این مباحث ، جمله هایی بود که ایشان راجع به متون روایی ما مطرح می کند. ببینید در تراث دینی ما منبع فهم سه چیز است: قرآن و سنت که روایات حاکی از سنت هستند و عقل. پس بخشی از گزاره های دینی را ما از طریق سنت درک می کنیم. اما راجع به احادیث که سنت را برای ما مطرح می کنند رفتارهای متفاوتی شده است. اولین رفتاری که شد همان جمله ای بود که عمر بن خطاب گفت حسبنا کتاب الله یعنی قرآن بسندگی یعنی کنار گذاشتن سنت پیامبر و لذا جریان منع کتابت حدیث پیش آمد.جالب این است که سنت نبوی نشرش ممنوع می شود و تمیم الداری مسیحی و کعب الاحبار یهودی و برخی از کسانی که در آخرین سالهای عمر پیامبر مسلمان شده بودند این ها برای مسلمانان مطلب می گفتند.  حتی در مسجد پیامبر قصه های یهود و مسیحیت را می گفتند بعدا در زمان خلیفه سوم مطابق منابعی که البته من همه این ها را در کتاب فقه و حقوق قراردادها آوردم و گفتم که طبق این اسناد بعدا این ها دیدند که هفته ای یک بار برای قصه گویی کعب الاحبار، کم است؛ آن ر ا به هفته ای دوبار افزایش دادند! یعنی سنت نبوی ممنوع می شود اما پخش و نشر اسرائیلیات و مجوسیات یا مسیحیات آزاد می شود. باید پرسید ائمه ما چه کار کردند؟ آنها چند کار کردند:

یک این که این  ها میراث جدشان را حفظ کردند ،لذا من معتقدم روایاتی که ائمه علیهم السلام از پیامبر نقل می کردند و شیعیان آنان را که به عنوان امام قبول داشتند و اهل تسنن هم که به اهل بیت به دید راویان صادق نگاه می کردند باید گفت این امر باعث شد که تراث حفظ شود و میراث پیامبر از بین نرود. شما نگاه کنید بسیاری از روایات ما را که امام صادق (ع) بیان کردند و این احادیث را مستقیم می رسانند به جدشان پیامبر اکرم (ص).

البته آن گناه یعنی منع کتابت حدیث و ترویج قرآن بسندگی درست نبود اما ائمه ما حفظ کردند و کار دومی که کردند تعبیر می کنم به بارش و ریزش . ائمه ما ریزش سنت داشتند یا بارش سنت داشتند و بالاخره کار دیگری پالایش سنت بود؛ یعنی شما از زمان امام کاظم دکترین پالایش را می بینید؛ توسط امام رضا، امام جواد، امام هادی و به ویژه امام حسن عسکری علیهم السلام این ها احادیث را پالایش میدانی کردند.

نمی خواهم بگویم این پالایش صددرصدی بود اما می خواهم بگویم که کار شد و بعد از ائمه یک پالایش کلی هم علمای ما داشتند؛ از طریق علم رجال، علم درایه،  برخی از راویان جان خود را در این راه از دست دادند مثل معلی بن خنیس یا آبروی خودشان را گذاشتند مثل زراره. زندان رفتند و شلاق خوردند مثل محمد بن ابی عمیر یا کسانی که در بدترین شرایط بودند اما سعی می کردند از احادیث و صحت آنها محافظت کنند مثل حلبی که از راویان است می گوید من به امام صادق گفتم من کفش ندارم و کوچه های مدینه هم  تمیز نیست و …آیا من حق دارم بیایم یا نه؟ این ها این جوری تلاش کردند تا از خانه نبوت و اهل بیت یک حدیث برود بیرون و از آن حفاظت کنند  از آن طرف هم تلاش می کردند برای پالایش. یونس بن عبدالرحمن می گوید به من می گویند چرا در روایات سخت گیری؟ که در جواب می گوید من باید سخت گیری کنم و نظرش به روایاتی است که دلالت می کند بر اینکه روایات باید بر قرآن عرضه شود تا صحت وسقم آن مشخص شود و البته این را من در جلسه بعد توضیح می دهم که یعنی چه. ببینید نتیجه ای که می خواهیم بگیریم این است که سنت و روایات یک چنین جایگاهی دارند و تا حدامکان تلاش ائمه و راویان بر تهذیب بوده و البته از این به بعد هم باید باشد و ما نباید به گونه ای صحبت و سخنرانی و تالیف کنیم که دست نسل آینده را از این آب زلال کوتاه کنیم. اشاره کردم در یکی از  جلسات که، آب گل آلود دادن به دست دیگران گناه است اما آلوده انگاری و آلوده نشان دادن آن چه که آلوده نیست هم صحیح  نیست.

الحمد لله رب العالمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب