سلسله مباحث حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست پیرامون بایسته شناسی خرافه زدایی

سلسله مباحث حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست، پیرامون بایسته شناسی خرافه زدایی

مورخ ۱۳۹۹/۰۲/۱۴

 جلسه سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

در دو جلسه قبل اشاره کردیم که خرافه زدایی بایسته‌هایی  دارد. چنان که از آن طرف میشود گفت : آسیب هایی دارد که اگر مراعات نشود خرافه زدایی ممکن است به خرافه زائی برسد. گفتیم چون اخیراً جناب آقای سروش صحبت هایی داشته است در این باره، من محور بحث و مثال‌هایی را که معمولاً انتخاب می‌کنم به عنوان آسیب، از این صحبت (آقای سروش) انتخاب کرده‌ام. در جلسات قبلی به دو بایسته مهم اشاره کردیم.

اما بایسته سوم

کسی که می خواهد خرافه زدایی کند و در قامت یک مصلح دینی ظاهر شود اگر مثالی می‌زند، یا نقلی می کند و دست می گذارد بر روی  یک خرافه باید نقلش کامل باشد، محیط باشد، گزینشی رفتار نکند، خودش را محور قرار ندهد، و بعد داوری کند. سهمی از احتمال صحت برای افکار و عقاید دیگران هم قائل باشد. البته من نمی‌خواهم توصیه کنم، اصلاً در مقام توصیه نیستم. در مقام بیان آن چیزی هستم که فکر می‌کنم حقیقت است و هر کسی بشنود و بخواهد منصفانه نگاه کند شاید چنین  قضاوتی داشته باشد. البته ممکن است افرادی بگویند که اینها چند شماره شد، نقلش کامل باشد، با احاطه باشد … .

ببینید من درگیر شماره نیستم، بگویم بایسته سوم، یا چند بایسته می‌شود و از آن طرف هم چند آسیب می‌شود. ایشان در حدود دقیقه ۷۵، وقتی می‌خواهد یک خرافه‌ای را مثال بزند، این طور می‌گوید : کجا ائمه همه علوم را داشته اند، یعنی می‌خواهد بگوید که در کتاب‌های روائی نقل شده است که ائمه همه علوم را دارند، در حالیکه این دروغ است، خرافه است. دلیلی ندارد. بعد می‌گوید : خود امام صادق در یک جایی فرموده‌اند ما بندگان خدا هستیم. من کنیزم را گم کردم دنبالش می‌گردم و بعد به ما می‌گویند شما علم ما کان، ما یکون، ما هو کائن دارید، نخیر ما چنین علمی را نداریم. می‌گوید خود امام چنین ادعایی نداشته اند که امروزه مدعی می‌شوند و بعد وارد بحث زیارت جامعه می‌شود، می‌گوید زیارت جامعه مرامنامه شیعه غالی است. شیعه ایران امروز غالی است، شیعه ایران امروز، از صفویه آمده، شیعه صفوی چندتا خاصیت دارد یکی این است که غالی است و آفت بزرگش این است که غالی است، چنانکه می‌گوید : فقهای شیعه هم اخباری هستند اینجا دیگر وارد بحث فقها و روحانیت می‌شود و می‌گوید که می‌ترسند در مقابل شیخ طوسی و یا شیخ انصاری حرف بزنند. من می‌خواهم این را به عنوان یک محور در این کلیپ مورد بحث قرار بدهم، ببینیم این مطلب چقدر وزانت علمی دارد. یک مقدمه کلی عرض می‌کنم بعد وارد این بحث می‌شوم. ببینید ما در ارتباط با ائمه علمشان، قدرت تکوینیشان، مسائلی که در مورد ائمه مطرح است، در طول تاریخ یک خط قرمز داشتیم، و آن این بود که ائمه، الله انگاری نشوند، داشتیم کسانی که علی اللهی بودند، صادق اللهی بودند. ابوالخطاب می‌گفت جعفر بن محمد خداست من هم پیغمبر خدا. یعنی الله انگاری ائمه. جناب شهرستانی در ملل و نحل بحثی دارد و یاد می کند از کسانی که در مورد علی علیه السلام غلو کردند. می‌گوید یکی از کسانی که غلو کرد در مورد علی ابن ابیطالب، خلیفه دوم، عمر بن خطاب بود. بعد قصه‌ای را نقل می‌کند، می‌گوید که روزی جوانی آمد پیش عمر گفت که خلیفه داد مرا از علی ابن ابیطالب بگیر. عمر گفت که چه شده؟ گفت من در مسجد بودم، علی ابن ابیطالب سیلی به صورت من زد، و آمده‌ام دادخواهی، حالا حضرت حاضر شدند، یا حضرت را حاضر کردند یا آنجا بودند. عمر خطاب کرد به امیرالمؤمنین گفت که قصه چیست ؟ حضرت فرمودند که من دیدم این با چشم‌های هرزه‌اش در خانه خدا دارد به ناموس مردم نگاه می‌کند، سیلی زدم.

البته مراتب نهی از منکر اول سیلی نیست، فرض کنید مراتب طی شده بوده یا فایده‌ای نداشته به هر حال کار امیر علیه السلام حجت شرعی است. خلیفه خطاب کرد به جوان، گفت : ای جوان، چشم خدا تو را دیده، دست خدا تو را زده، من عمر چه کار کنم (وقعت علیک عین الله، لضربتک ید الله، ماذا یصنع عمر؟!). اینجا شهرستانی می‌گوید عمر غلو کرد، چون به چشم علی گفت چشم خدا. به دست علی گفت دست خدا. بگذریم، حالا این غلو کرده یا نکرده، آیا عین الله منظورش بوده یا قابل دفاع است،‌اینها بماند. می‌خواهم عرض بکنم این یک اندیشه است. الله انگاری در حق معصومان، این که کسی معتقد باشد معصومان زنده می‌کنند به خواست خودشان، می‌میرانند به خواست خودشان، کاری می‌کنند به خواست خودشان، و باید عبادت بشوند، باید در مقابلشان سجده بشود، سجده برای عبادت، این یک خط قرمز است ولذا وقتی قرآن معجزاتی را به جناب عیسی نسبت می‌دهد، تأکید می‌کند همه به اذن الله (سوره مبارکه مائده / آیه ۱۱۰).

این حساب باید معلوم باشد. در مورد ائمه سه نظر هست:  

یک نظر این است که اینها عالمان ابرارند، یعنی انسان‌های بزرگی بوده‌اند،‌عالم بوده‌اند، عالمان ابرار، نیک، صالح. اما اینکه ویژگی‌هایی مثل علم غیب و … برای ایشان قائل باشیم، خیر.

نظریه عالمان ابرار که شاید شهرستانی هم می‌خواهد به این نظر برسد.

 نظر دیگری که داریم بین دو نظری است که اشاره کردیم. یعنی خدا انگاری یک طرف که خط قرمز است و مردود است، عالمان ابرار که این طرف است.

این وسط بین عالمان دین اختلاف است. از ادله هم ممکن است اختلاف برداشت شود. یک کسی ممکن است معتقد باشد ائمه دین، غیب را در حد گسترده نمی‌دانند. مثلاً در موضوعات گفته شود به طور مطلق و کلی علم ندارند. مثلا اگر کنیزشان رفت بیرون و آمد، بدانند حتما کجاست یا فلانی امروز چه کرده ، چه خورده، چه می‌اندیشد. بعضی هم ممکن است اعتقاد داشته باشند که ائمه علم به موضوعات هم دارند. یعنی بین عالمان ابرار و خدا انگاری، این وسط مراتبی است.

البته از صحبت‌های آقای سروش نمی‌خواهم استفاده کنم که ایشان، ائمه را عالمان ابرار می‌داند. چون می گوید ممکن است کسی معجزه داشته باشد اما دلیل می‌خواهد، درست هم است، ما هم این را قبول داریم، اما نکته این است که اگر مثالی می‌زنیم باید با احاطه باشد. من روی حرفها و داوری های ایشان کار دارم. یکی علم امام است. توجه داشته باشید که ‌بحث گستره علم امام، محل گفت و گو است. با این مساله نمی‌شود به این سادگی برخورد کرد. جناب شیخ حر عاملی صاحب وسائل، شیخ اعظم ، شیخ انصاری، محقق خوئی، این ها در بحث‌های خودشان، در بحث شبهات موضوعی، به مناسبت روایات شبهه موضوعیه می‌گویند ما نمی‌دانیم. یعنی این مسئله را به اهلش واگذار می‌کنند و عبور می‌کنند. علامه طباطبائی که خرافه پرداز نیست . به هر حال یک فیلسوف و متخصص در آثار اسلامی است. ایشان کتابی دارد راجع به همین مسئله و لذا انکارش و اثباتش به این سادگی نیست. ایشان اشاره می‌کند اعتقاد به علم غیب به این شکل برای امام غلو است و دلیل ندارد . خودش مثال می‌زند به روایت همان کنیز که گم شده بود، حضرت فرموده‌بودند نمی‌دانم کجاست.

خب آقای سروش، این روایت از متواترات است؟! شما می‌گویید که ما باید از متواترات بگیریم. یک بام و دو هوا که نمی‌شود. شما دارید به این روایت تمسک می‌کنید برای رد علم امام، ممکن است دیگری به روایت دیگری که هیچ کمتر از این روایت نیست بر اثبات علم امام تمسک کند. من نمی‌گویم درست است یا غلط. اما راه شما هم راه صحیح نیست. لذا من معتقد نیستم که روایات را نباید نقد کرد. مثلاً روایات معجزه را که ایشان اشاره میکند، انشاءالله در بحث‌های بعدی خواهم گفت که نیاز نیست برخی از معجزات را نقل کنیم اما این برخورد، برخورد خرافه زدایانه نیست. این معنایش این است که یک انسانی مستبدانه (عذر خواهی می‌کنم) خودش را محور قرار دهد، سهمی هم از احتمال صحت برای افکار دیگران قائل نشود، بعد شروع کند به داوری کردن و ‌شیعه ایران را غالی بنامد. یا بگوید که زیارت جامعه مرامنامه شیعه غالی است. شیعه ایران شیعه صفویه است.

جناب آقای سروش! افراد حقوقی دارند. غالی صفت مدح نیست، صفت ذم است. عامی یقه می‌گیرد ولی دانشمند تکفیر می‌کند، ‌تفسیق می‌کند، نسبت غلو می دهد. به نظر من‌ شما بعد از احاطه کامل نه گزینشی، رساله علامه طباطبائی را حداقل در علم امام ببینید، روایاتش را ببینید، بعد از دیدن روایات، ‌هرچه بدست آمد بگویید من به این نتیجه رسیده‌ام. البته مسلم است که بعضی از چیزها را دین ما رد می‌کند. قطعا انسان باید در برابر الله انگاری امام موضع بگیرد. نمی‌خواهم بگویم اصلاً موضع نداشته باشیم. اما این وسط وقتی یک مسئله محل بحث است و دانشمندان  و کسانی که احاطه دارند و وقت گذاشته‌اند، درباره اش بحث کرده اند اما این را در یک جمع غیر متخصص مطرح کنیم. من نمی‌خواهم جسارت کنم به مخاطبان و شنوندگان ولی باید پذیرفت، یک کسی نشسته است که اصلاً روایات علم امام را ندیده است. دارد از شما می‌شنود و ضدش را از دیگری فقط شنیده است.

البته ایشان در اینجا خیلی مطلب را شلوغ هم می‌کند چون از مرحوم آقای صالحی نجف آبادی نقل می‌کند که مرحوم صالحی نجف آبادی آمد علم امام حسین را در واقعه عاشورا انکار کرد و گفت ایشان بر حسب محاسباتی رفته است، حتی برای انقلاب نرفته است. بعد آقای سروش می گوید که ریختند سر این عالم و تعاریفی که ایشان از آقای صالحی می‌کند و می گوید کار به جایی رسید که ایشان جرئت نمی‌کرد از خانه‌اش تا سر کوچه برود یک نان بگیرد. ببینید، نمی‌خواهم جزئیات را وارد بشوم، اولاً این را مرحوم طبرسی هم در مجمع البیان دارد. ذیل آیه و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه. یعنی یک احتمالی می‌دهد که امام آگاهی به آنچه که در آینده بناست پیش بیاید نداشت ولی چرا سر جناب طبرسی نریختند؟ جناب آقای صالحی نجف آبادی، شاید اولین مقاله‌‌ای که نوشت در جمادی الثانی ۷۹ قمری بود. تحت عنوان بانوی مهربان در کنار پدر. به برخی از مسائل در حدیث کساء گیر داد، البته نه آن اشکالی که دیگران می‌گیرند. بعد هم حرفش را پس گرفت و اصلاح کرد ولی اشاره نکرد که من قبلاً مطلبی گفتم. بعد آمد در رمضان ۱۳۸۶ قمری مقاله‌ی دیگری نوشت که آیا علی قاتل خود را بیدار کرد؟ می‌خواهد ثابت کند که امیرالمومنین در محراب کوفه، در مسجد کوفه به شهادت نرسید و آنچه گفتند درست نیست. باز هم با همان نقل های گزینشی در ربیع الثانی ۱۳۹۰ قمری شهید جاوید را نوشت. یعنی کسی زندگی ایشان را مطالعه کند، حتی فقه ایشان را متوجه می شود که یک فکری خالی از ماجراجویی نیست. باز رحمت خدا بر ایشان، الان بین ما نیست. نمی‌خواستم ورود کنم.

اما اینکه ما قضیه را داغ کنیم که ایشان از خانه‌اش هم جرئت نمی‌کرد بیاید بیرون. من قبل از انقلاب ایشان را ندیدم ولی بعد از انقلاب ایشان در مسجد امام حسن عسکری، درس می‌گفت و کلاس داشت و طلبه‌ها می‌رفتند. چون ایشان تصریح می‌کند هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب محدودیت داشت. یعنی این هم یک سیاه نمایی است، کسی که صحبت جناب آقای سروش را گوش کند، فکر می کند که آقای صالحی نجفی آبادی یک متتبع و محقق، یک حرفی خلاف حرف مشهور زد، و ریختند سرش و چه و چه و حتی جرئت نکرد تا از خانه‌اش هم بیرون بیاید.

اینجور نیست. واقعیتی که ما از نزدیک دیدیم این نیست. اولاً ایشان فقط این کار را نکرده، من نمی‌خواهم آن حرکات را تصحیح کنم، ابدا. بنده مخالفم اگر کسی حرفی زد، اولاً خودش را در نظر بگیریم. حرفش را مؤدبانه، منطقی، مصلحانه نقد کنیم. و البته وقتی هم می‌خواهیم نظر بدهیم عرض کردم سهمی برای صحت حرف دیگران قائل بشویم. مثلا زیارت جامعه شرح دارد، علمای ما شرح کردند. اولی که طرف می‌خواهد وارد شود صد مرتبه می‌گوید الله اکبر. جناب مجلسی می‌گوید این الله اکبرها برای این است که یادمان نرود، به غلو نرسیم، همه‌اش به اذن الله است. آقای سروش شما که قبول دارید که این امکان وجود دارد. اگر امکان دارد پس چرا می‌گویید غلو؟ بگویید من نرسیده‌ام. این حرف درست است. شخص بنده هم می‌گویم اگر معجزه‌ای به حساب امام گذاشته‌ام ، اگر صفتی به امام نسبت داده‌ام، اگر حالتی را گفتم باید دلیل داشته باشم.

نحن ابناء الدلیل ، حوزه به ما یاد داده است و قبل از حوزه عقل به ما یاد داده است. اما باید برای دیگران هم سهمی قائل باشیم، راحت دیگران را متهم نکنیم و بگوییم شیعه ایران. شیعه ایران میلیون‌ها شیعه هستند. از دوره صفویه تا الان واز این به بعد صدها میلیون می‌آیند و می‌روند. شیعه که فقط در ایران نیست. شیعه عراق هم هست. لبنان هم هست، آنها هم به همین شکل هستند. آنها را به چه دلیلی متهم به غلو می‌کنید؟

بگوییم ما این مواردی را که گفته‌اند نرسیده‌ایم. اما اینکه بگوییم خرافه است، حدیث باطل است، حدیث دروغ است، چقدر فاصله است بین این قضاوت‌ها و آن مقدمات؟ ما یک مقدماتی بچینیم که در جای خودش قابل دفاع است ولی از این مقدمات نتائج باطل بگیریم …

امیدواریم خداوند متعال همه ذهن‌ها را به آنچه صلاح و سداد و حق است، هدایت کند،‌در داوری‌هایمان ما را محتاط و مواظب قرار دهد.

الحمدالله رب العالمین.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *