سلسله مباحث پیرامون بایسته شناسی خرافه زدایی

سلسله مباحث حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست پیرامون بایسته شناسی خرافه زدایی

 

مورخ ۱۳۹۹/۰۲/۱۱

• جلسه اول

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد واهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم

موضوع اصلی بحث من در سلسله مطالبی که منتشر می شود در واقع دو بحث است: مسأله اول بایسته شناسی خرافه زدایی؛ یعنی اگر فرض کنیم خرافه ای وجود دارد در اطراف دین یا جامعه …و شخصی و شخصیتی بخواهد خرافه زدایی کند، باید دید که چه هنجارها و بایسته هایی را باید رعایت کند. البته هر بایسته ای اگر سلبی به آن نگاه شود می شود آسیب. لذا به تعبیر دیگر می شود گفت : «آسیب شناسی خرافه زدایی». یا این که ایجابی به آن نگاه کنیم و بگوییم بایسته شناسی خرافه زدایی.

و مسأله دوم این که باید دید وظیفه فرهیختگان، عالمان دین، روحانیت در این باره چیست؟

چرا من این موضوع را در این زمان انتخاب کردم با این که مخاطبین می دانند مسأله خرافه و خرافه زدایی همیشه بوده است و انسانهایی در قالب مصلحان دینی وارد شدند و مدعی شدند که می خواهند خرافه زدایی کنند. البته اصلاح دینی عینا خرافه زدایی نیست اما بخش معظمی از آن خرافه زدایی است . ما از زمان ائمه این مسأله را داریم؛ هم خرافه و هم خرافه زدایی را …در جهان اسلام و در کشور ما بوده از دوران ۲۰۰سال اخیر و به ویژه در دهه های اخیر هم شخصیت هایی به این عنوان شناخته شده اند.
اخیرا صحبتی از جناب آقای عبدالکریم سروش منتشر شده تحت عنوان آفات و خرافات شماره ۳.(این صحبت بیش از دو ساعت است ) ایشان در آن صحبت به این مسأله می پردازد، ابتدا اشاره می کند به اقسام خرافه و بیان می کند که بدترین خرافه ، خرافه ای است که رنگ دینی پیدا کند و مقدس انگاشته شود و توصیه می کند که اگر کسی به نام دین حرفی زد گریبان بگیرید (گرچه تعبیر تندی است اما درست است)
نکته ای که باعث شد من در این زمان این بحث را مطرح کنم و بیشترین تطبیقم بر اساس سخنرانی ایشان باشد، این است که وقتی کسی برآیند این سخنرانی دو ساعت و خرده ای را نگاه کند، چیزی جز ستیز با سنت و روایات و متون روایی نیست. این راهنمایی جناب ایشان «اَعلام شکن» است. و درو اقع یک «نه بزرگ» و یک «صفر بزرگ» است. اگر کسی حوصله به خرج دهد و کل سخن ایشان را گوش کند به همین حرف من می رسد بدون این که ایشان هیچ علم هدایت نصب کند ولی به متون حمله می کند به سنت حمله می کند به همین خاطر مناسب دیدم در این مقطع زمانی در این باره صحبت شود اما قبل از ورود به بحث اصلی چند نکته را عرض می کنم :
۱. هدف ما پرداختن به یک جریان است نه یک شخص و یا شخصیت معین و به این شکل نیست که خود جناب آقای سروش موضوعیت داشته باشند. مهم جریانی است که وجود داشته و دارد و الان موقعیت خوبی است برای پرداختن به آن . در طول تاریخ بودند افرادی که در قامت خرافه زدایی ظاهر شدند و این قضیه مخصوص تشیع نیست کما این که مخصوص اسلام هم نیست. به هر حال این کار روش خاص خود را دارد و در غیر این صورت باید آسیب شناسی شود. چه بسا که به نام خرافه زدایی، فرد از زاویه ای وارد شود که کار او مصداق بسط ناموجه خرافه انگاری شود.
۲. نکته دوم این است که ما نمی خواهیم نیت خوانی کنیم؛ ما نمی خواهیم مقصر شناسی کنیم کما این که نمی خواهیم بهشت و جهنم را هم تقسیم کنیم. ما نقد رفتار و گفتار را می خواهیم مطمح نظر قرار دهیم نه فرد را؛ چنان که از آن طرف هم در موضع توجیه ننشسته ایم. من می دانم از فردا عده ای که به ایشان ارادتی دارند در مقام توجیه بر می آیند. بحث این است که برایند طبیعی این کار در برداشت عموم چه خواهد بود؟ابدا عرایض بنده را حمل بر تعریض نکنید هدف من این است که برایند کار را با بیان فرایند نشان دهم. بدون این که بخواهیم توجیه کنیم. نکته دیگری که به عنوان یک اصل باید به آن توجه داشته باشید این است که ما صحبتهایمان با ایشان در موضوع خرافه زدایی «درون دینی» است.انسان با کسی که اسلام را و یا تشیع را قبول ندارد یک جور صحبت می کند اما با کسی که خود را درون دین و مذهب حساب می کند یک جور دیگر باید صحبت شود.برخی هم گفته بودند که آقای سروش حرف اصلی را صریح بیان نمی کنند و یک حواشی می آورند و گاهی کسانی که نقد می کنند به آن حواشی می پردازند.ما تلاش کردیم هم اصل را ببینیم هم حواشی را . به هر حال مدیریت بحث را بگذارید به عهده خود ما و بدانید آن چه که پیش می رود با توجه به این نکته است.
من بروم سراغ بحث و آن «بایسته شناسی خرافه زدایی» است. چند بایسته را عرض می کنم و مطمئنا این بایسته‌ها منحصر به این مواردی که بیان می کنم نیست. چنان که سلیقه ها هم متفاوت است و ممکن است که دیگران به نحو دیگری مدیریت کنند. اصل اول این است : کسی که درباره مطالبی سخن می گوید و مثال می زند، بر آن مسلط باشد؛ تاریخ آن را بداند و نه تنها بر بحث خرافه زدایی مسلط باشد بلکه باید ویژه دان باشد. ممکن است کسی بگوید : آنچه بیان گردید چند بایسته شد اما من این ها را با عنایت در کنار هم قرار دادم. چون مثالهایی که می زنیم به هم مرتبط است همه به عنوان بایسته اول باید در نظر گرفته شود و اگر بخواهیم به عنوان یک آسیب آن را در نظر بگیریم باید بگوییم : اگر فرد متخصص نباشد و بخواهد در این حیطه وارد شود یا این که جایی که نیاز به اطلاعات تاریخی است فرد به تاریخ مسلط نباشد، این در واقع یک آسیب می شود. من برای این قضیه یک مثال میزنم.ایشان در آن سخنرانی می فرماید: (برای این که بگوید در متون ما چه مطالبی آمده و چه طور توجه نمیشود و بسیاری از افراد چون زبانشان عربی نیست از آن طرف زیارتها را با عربی می خوانند چه چیزهایی را با امام خودشان می گویند) می گوید درمفاتیح در زیارتنامه امام علی (علیه السلام) زیارت ششم یا هفتم که البته هفتم است آمده که زائر به امیرالمؤمنین خطاب می کند و می گوید : «الانزع البطین».اول خطاب به خداوند زائر می گوید یا اجود الاجودین بمحمد خاتم النبیین رسولک الی العالمین و باخیه و ابن عمه الانزع البطین العالم المبین امیر المؤمنین ….بعد ایشان ادامه میدهد و این عبارت را معنا می کند به: «کچلِ شکم گنده»!! و تاکید هم می کند که دقیقا معنایش این است. (خنده مخاطبان) ایشان در ادامه می گوید چرا ما باید این را در زیارت بخوانیم؟ایشان بعد می گوید نزدیک به صد سال است که این در مفاتیح آمده (که البته ۸۰ سال است)بعد می گوید ظاهر ا آیت الله سیستانی دستور دادند که این مطالب از مفاتیح حذف شود.بعد اضافه می کند که درست نیست که کسی به امیرالمؤمنین بگوید شکم گنده . بعد می گوید این را دشمنان علی ساختند و این عبارت آمده دست آقایان ، نفهمیده آوردند در زیارتنامه.
اولین برداشتی که ایشان می خواهد داشته باشد ، این است که برویم به سوی فارسی که البته این مقصود با این سخن حاصل نمی شود. من خودم برایم سؤال ایجاد شد. بله این عبارت در مفاتیح هست و این مطلب که ایشان می گوید آیت الله سیستانی دستور دادند که حذف شود این از آن سری حرفهای مجلسی بی پایه است؛ ایشان چنین دستوری نمیدهد درست هم نیست به آن دلیل که بعدا خواهم گفت .خیلی دوست دارم که دقت کنید. یک مثال است و دوست ندارم کسی بگوید چرا شما معطل یک مثال می شوید؟برای آن که می خواهم آن مطلب اصلی را بیان کنم که کسی که وارد مسأله خرافه زدایی می شود باید دید چه سطحی از تخصص را باید داشته باشد و چه سطحی از اطلاعات تاریخی را. و الا این گونه می شود!
در مفاتیح این عبارت هست و نقل هم می کند از سید بن طاووس در کتاب مصباح الزائر ـ میدانید که سید بن طاووس با ما حدود ۸۰۰سال فاصله دارد, چنان که حاج شیخ عباس قمی ۸۰ سال و ایشان ۸۰۰سال.حالا من فارسی زبان هستم و متوجه نمی شوم عالمان متدینان و فرهیختگان و …چی؟!یا فرهیختگان عرب در طول این هشتصد سال چی؟آخر این ها هم متوجه نشدند ؟ این فحش است! این سب است! ما به یک نفر معمولی دوست نداریم چنین عبارتی به کارببریم بعد بیاییم این را در رابطه با امیر المؤمنین به کار ببریم؟
جناب اقای سروش، من سه تا نکته را می گویم :
۱. شما گفتید دقیقا معنای انزع کچل، البطین : شکم گنده . من به شما عرض می کنم که دقیقا دقیقا معنای انزع، کچل نیست و معنای بطین هم شکم گنده نیست.این لغتنامه عربی حتی لغت نامه دهخدا را ببینید. لسان العرب می گوید : انزع : من ینحسر عنه الشعر فی اعلی الجبینین حتی یصعد فی الرأس؛ کسی که دو طرف پیشانی اش کم مو است به قول برخی از لغویون دیگر پشمالو نیست و مو، گرایش به بالا پیدا کرده است.و بعد می گوید در صفت امیر المومنین رضی الله عنه البطین الانزع… و می گوید انزع مایه مدح بوده و عرب شخص انزع را که میدید آن را به فال نیک می زد و برعکسش کسانی را که موهای پرپشتی داشتند و تا پایین آمده بوده این را عرب به فال بد میزد (لسان العرب،جلد ۸، صفحه ۳۵۲). آقای دهخدا می گوید: آنک که موی او از دو سوی پیشانی وی بشده باشد یعنی کسی که از دو طرف پیشانی او مو بلند شده باشد رفته باشد به سمت بالا و…آنکه موی ندارد به پیش سر….به همین خاطر وقتی شما نگاه می کنید می بینید انزع صفات مدح بوده عبدالله بن حجاج در مدح عبدالملک مروان او را وقتی ستایش می کند، او را به انزع بودن مدح می کند. ابوالفرج در «الاغانی» جلد ۱۳ صفحه ۱۱۰ می آورد.تازه اینها وقتی است که معنای کنایه ای آن مد نظر نباشد.طریحی می گوید انزع گفتند یعنی این که از شرک جدا شده .می آییم سراغ واژه بطین: مرد چهار شانه قوی با قدری شکم…به گونه ای که عرب خوشش میاد البته دهخدا بطین را به توانگر هم معنا می کند.و خلیل بن احمد معنای کثیر المال را از آن اراده کرده است.آقای سید رضی در مدح بهاء الدوله دیلمی، او را به بطین مدح می کند.آیا می خواهد به او بگوید شکم گنده؟! عرض کردم که این ها معنای تحت اللفظی است.سبط ابن جوزی از علمای معروف حنفی سنی یا جوینی در فرائد السمطین همینطور اضافه کنید علمای شیعه شیخ صدوق در عیون اخبار الرضاعلیه السلام که می گویند مراد از بطین یعنی این که باطن او سرشار از علم بود.این مطلب از فرائد السمطین جوینی جلد ۱ص۳۰۸. البته معنای خوب را اگر معنای بد هم داشته همان را هم دشمنان استفاده کردند.یک دلقکی هست در دربار متوکل . من نمی خواستم تعبیر کنم دیدم که گفته اند. مرحوم زبیدی در تاج العروس می گوید مرد بدکاره ای بود وهمجنس باز بود می گوید یک بالش در شکم خودش می گذاشت برای این که متوکل را بخنداند این کار را می کرد و می گفت علی آمد؛ این هم سوء استفاده ای که از این نقل می کردند.مگر صفت ابوتراب را پیامبر به علی نگفتند ولی همین را هم معنای بد آن را اشاعه دادند درحالی که عبارت ابوتراب یعنی پدر زمین؛ یعنی حجت خدا بر زمین یا این که از بس عبادت کرده بود و اشک ریخته بود روی زمین ….به این صفت موصوف شده بود. قطعا وقتی پیامبر می فرمایند معنای مثبت مراد است ولی وقتی میرود شام معنای منفی آن ترویج می شود.معنای سلبی پیدا می کند یعنی انسان خاک آلود و کثیف و ….
۲. و اما نکته بعد این است که این از خود پیامبر است و صفتی است که پیامبر به امام علی فرمودند در حالی که ایشان (آقای سروش) میگوید این صفت از دشمنان امام علی به ایشان نسبت داده شده است. روایت هست «یا علی ان الله قد غفر لک فابشر فانک الانزع البطین» که در واقع از پیغمبر خطاب به امام علی است طبق این زیارتی که ابن مغازلی در مناقبش می آورد.این همانی است که ابن جوزی در فرائد السمطین می گوید یا شیخ صدوق از امام رضا (علیه السلام) روایت دارد.
۳. نکته ای که بسیار مهم است این که جناب ایشان بین انزع و اقرع اشتباه گرفته است؛ آن کلمه ای که به معنای کچل است اقرع است با قاف وعین. نه انزع کدام لغوی انزع را به کچل معنا کرده که ایشان آورده است؟! چرا باید اشتباه شود ؟
جناب آقای سروش خرافه، خرافه است. از هر کس به هر قصد که باشد.خرافه هم یعنی حدیث باطل و حدیث کذب یا بی بنیان و گمراه کننده. من نمی خواهم در این جا، اخلاق بگویم یا توصیه کنم فقط می خواهم برخی چیزها را بیان کنم. قصد من تبیین است.سوالی دارم و آن این که شما که مفاتیح را در یک جمع، این جوری معرفی می کنید، قهرا آشیخ عباس قمی هم زیر سوال می رود. یک نویسنده ای که آن قدر تشخیص ندارد که این را در مفاتیح نیاورد و یا قبلش سید بن طاووس و ۸۰۰ سال فاصله ای که بوده آیا کسی نبوده که این وسط این نکات را نقد کند؟ حالا جوان ما فرهیخته ما چه نگاهی به مفاتیح پیدا می کند! یا به حاج شیخ عباس ! (البته واضح است که قصد ما از این سخنان به هیچ وجه دفاع مطلق از مفاتیح و امثال آن نیست) یا به کسانی که زیارت کردند امیرالمؤمنین را یا به عالمان دین ! آیه قرآن می فرماید : «و لا تقف ما لیس لک به علم» آیه ای که خود ایشان در همین سخنرانی بیان می کند… و لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا….این اولین مورد بود برای این که من خواستم مثال بزنم برای این که اگر ما خواستیم خرافه ای را زیر سؤال ببریم و کتابی را نشان دهیم و ….مواظب باشیم به این شکل نشود و خروجی آن این گونه نباشد.

الحمد لله رب العالمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *