اعلامیه ی حوزه ی علمیه ی قم‌ درباره ی هشدار به‌ اشخاص‌ روحانی نما و وابسته‌ به‌ رژیم‌ شاه‌

اعلامیه ی حوزه ی علمیه ی قم‌ درباره ی هشدار به‌ اشخاص‌ روحانی نما و وابسته‌ به‌ رژیم‌ شاه‌
در دیماه ۱۳۵۵

 

چهره‌ خون‌ آلود تشیع‌ بر تارک‌ مبارزات‌ انسانی، چون‌ گوهری تابناک‌ میدرخشد. از آن‌ زمان‌ که‌ پیشوای انقلابی شیعه‌ و مرد برتر همه‌ روزگاران‌، امام‌ علی علیه‌ السلام‌ با جمله‌: «روشنفکران‌ آگاه‌ با خدا پیمان‌ دارند که‌ علیه‌ تجاوز بیدادگر و محرومیت‌ بیدادکش‌ بر آشوبند»، اسلام‌ انقلابی پیامبر را رویاروی اسلام‌ سازش‌ مرتجعین‌ وارد صحنه‌ تاریخ‌ کرد، همواره‌ تا به‌ امروز پرچم‌ خون‌ رنگ‌ انقلاب‌ بر دوش‌ فرزندان‌ راستین‌ تشیع‌ برافراشته‌ مانده‌ است‌.

 در روزگار ما، وارثان‌ همه‌ انقلابیون‌ تاریخ‌ به‌ رهبری پور همانند علی و تنها پساوند بیت‌ النبی «امام‌ خمینی» راه‌ انقلاب‌ علی و فرزندان‌ شهیدش‌ را دنبال‌ کردند و سهمگین‌ترین‌ ضربات‌ انقلابی را بر پیکر نظام‌ ضداسلامی و آزادی کش‌ حکومت‌ شاه‌ خائن‌ و میراث‌ بر همه‌ نیروهای ضد انقلاب‌ تاریخ‌ و دارو دسته‌ مزدورش‌ وارد آوردند و در کنار امام‌، شهیدانی همچون‌ سعیدی و غفاری و … و قهرمانان‌ دربندی همچون‌ منتظری و طالقانی و … انقلاب‌ را شکوهی جاویدان‌ بخشیدند و صفوف‌ مبارزه‌، به‌ مدد بسیاری از روحانیون‌ بیدار و حق‌ شناخته‌ و غیر روحانیون‌ مسؤول‌ و آگاه‌ فشرده‌ شد.

 ما در این‌ میان‌ سیر مبارزات‌ نه‌ تنها ضدانقلاب‌ را در چهره‌ شاه‌ خائن‌ و عمله‌ حکومتش‌ که‌ در چهره‌ بسیاری از روحانیون‌ مسؤولیت‌ ناشناخته‌ و روحانی نمایان‌ مزدور نیز نشان‌ میدهد. روحانیونی که‌ ـ پاره‌ای از آغاز وعده‌ای در میانه‌ ـ راه‌ خویشتن‌ را از انقلاب‌ کنار کشیدند و با سکوت‌ خویش‌ ـ و احیاناً سازش‌ ـ در برابر جنایات‌ رژیم‌ شاه‌ آزادی کش‌ نه‌ تنها سد راه‌ انقلابیون‌ از جان‌ گذشته‌ که‌ به‌ صورت‌ بزرگترین‌ خدمتگزاران‌ بی مزد حکومت‌ غاصب‌ درآمدند. تا بدانجا که‌ شاه‌ طی مصاحبه‌ای همگی را مخالف‌ با امام‌ خمینی و همگام‌ با راه‌ خویش‌ معرفی کرد و بدین‌ سبب‌ همه ی اعتبار خویش‌ را در برابر خدا و مسلمانان‌ روشن‌ بین‌ و دردآشنای انقلابی، از دست‌ دادند و حتی با تحقیر شخص‌ شاه‌ نیز روبرو شدند به‌ طوری که‌ ایشان‌ را مشتی خود خواه‌ و ریاست‌ طلب‌ خواند. (کیهان‌ ۱۴ / دی الحجه‌ / ۱۳۹۶ شماره‌ ۱۰۰۳۳) و درست‌ در این‌ هنگام‌ که‌ با هرگونه‌ فعالیت‌ سازنده‌ و بیدادگری به‌ شدت‌ مبارزه‌ به‌ عمل‌ میآید و خطیبان‌ راستین‌ اسلامی یا در زندان‌ شاه‌ به‌ جرم‌ حق‌ گویی به‌ بدترین‌ وضع‌ شکنجه‌ میشوند و یا از سخنرانی ممنوع‌، مزدورانی در لباس‌ روحانیت‌ یا سوداگرانی دین‌ فروش‌ به‌ نام‌ خطیب‌ و منبری، همصدا با تبلیغات‌ به‌ اصطلاح‌ مذهبی ساواک‌ در وسایل‌ ارتباط‌ جمعی، عملاً به‌ صورت‌ بزرگترین‌ حامی دستگاه‌ و برنامه‌های ضد مردمی او در آمده‌اند و چه‌ جای شگفتی است‌ اگر اینان‌ همه‌ را برای دین‌ و مردم‌ آزاده‌ خطرناکتر از قدرت‌ بیدادگر ولی شناخته‌ شده‌ حکومت‌ قداره‌ بند ندانیم‌ و چرا در اینجا به‌ فریاد رسای فرزند خلف‌ علی علیه‌ السلام‌ و پیشوای شهیدان‌، امام‌ حسین‌ علیه‌ السلام‌ گوش‌ ندهیم‌ که‌ بیش‌ از هر کس‌ در این‌ زمینه‌ صلاحیت‌ روشنکری را دارد:

 بسم‌ الله الرحمن‌ الرحیم‌

«من‌ الکلام‌ الامام‌ النقی السبط‌ الشهید ابی عبدالله الحسین‌ بن‌ علی علیهماالسلام‌ فی الامر بالمعروف‌ و النهی عن‌ المنکر و یروی عن‌ امیرالمؤمنین‌ علیه‌ السلام‌»

 اعتبروا ایها الناس‌ بما وعظ‌ الله به‌ اولیائه‌ من‌ سوء ثنائه‌ علی الاحبار اذ یقول‌: «لو لا ینهاهم‌ الربانیون‌ و الاحبار عن‌ قولهم‌ الاثم‌» و قال‌: «لعن‌ الذین‌ کفروا من‌ بنی اسراییل‌ علی لسان‌ داود و عسیی ابن‌ مریم‌ ذلک‌ بما عصوا و کانوا یعتدون‌ کانوا لا یتناهون‌ عن‌ منکر فعلوه‌ لبئس‌ ما کانوا یفعلون‌ و انما عاب‌ الله ذلک‌ علیهم‌ لانهم‌ کانوا یرون‌ من‌ الظلمه ی ـ الذین‌ بین‌ اظهرهم‌ ـ المنکر و الفساد فلاینهونهم‌ عن‌ ذلک‌ رغبه ی فیما کانوا ینالون‌ منهم‌ و رهبه ی مما یحذرون‌.»

 والله یقول‌: «فلا تخشوا الناس‌ و اخشون‌» و قال‌ «المؤمنون‌ و المؤمنات‌ بعضهم‌ اولیاء بعض‌ یأمرون‌ بالمعروف‌ و ینهون‌ عن‌ المنکر. فبدالله بالامر بالمعروف‌ و النهی عن‌ المنکر فریضه ی منه‌ لعمله‌ بانها اذا ادیت‌ و اقیمت‌ استقامت‌ الفرائض‌ کلها هینها و صعبها و ذلک‌ ان‌ الامر بالمعروف‌ و النهی عن‌ المنکر دعاء الی الاسلام‌ مع‌ رد المظالم‌ و مخالفه ی الظالم‌ و قسمه ی الفییء و الغنائم‌ و اخذ الصدقات‌ من‌ مواضعها و وضعها فی حقها. ثم‌ انتم‌ ایتها العصابه ی بالعلم‌ مشهوره ی و بالخیر مذکوره ی و بالنصیه ی معروفه ی و بالله فی انفس‌ الناس‌ مهابه ی یهابکم‌ الشریف‌، و یکرمکم‌ الضعیف‌ و یؤثرکم‌ من‌ لا فضل‌ لکم‌ علیه‌ و لابد لکم‌ عنده‌ تشفعون‌ فی الحوائج‌ ادا امتنعت‌ من‌ طلابها و تمشون‌ فی الطریق‌ بهیئه ی الملوک‌ و کرامه ی الاکابر الیس‌ کل‌ ذلک‌ انما نلتموه‌ بما یرجی عندکم‌ من‌ القیام‌ بحق‌ الله؟ و ان‌ کنتم‌ عن‌ اکثر حقه‌ تقصرون‌ فاستخففتم‌ بحق‌ الائمه ی فاما حق‌ الضعفاء فضیعتم‌ و اما حقکم‌ ـ بزعمکم‌ ـ فطلبتم‌. فلا مالا بذلتموه‌ و لا نفساً خاطرتم‌ بها للذی خلقها و لا عشیره ی عادیتموها فی ذات‌ الله. انتم‌ تتمنون‌ علی الله جنته‌ و مجاوره ی رسله‌ و اماناً من‌ عذابه‌؟! لقد خشیت‌ علیکم‌ المتمنون‌ علی الله ان‌ تحل‌ بکم‌ نقمه ی من‌ نقماته‌ لانکم‌ بلغتم‌ من‌ کرامه ی الله منزله ی فضلتم‌ بها (و من‌ یعرف‌ بالله لا تکون‌ و انتم‌ بالله فی عباده‌ تکرمون‌) ترجمه‌ جمله‌ داخل‌ پرانتز: (خدا شناسان‌ آگاه‌ و متعهد را ارج‌ نمینهید در حالی که‌ نزد مردم‌ محروم‌ به‌ خاطر وابستگان‌ به‌ خدا عزیزند.)

 و قد ترون‌ عهودالله منصوصه ی فلا تفزعون‌ و انتم‌ لبعض‌ ذمم‌ آبائکم‌ تفزعون‌ و ذمه ی رسول‌ الله (صلی الله علیه‌ و آله‌) محقوره ی و العمی و البکم‌ و الزمن‌ فی المدائن‌ مهمله ی لاترحمون‌. و لا فی منزلتکم‌ تعلمون‌ و لا من‌ عمل‌ فیها تعنون‌ و بالادهان‌ و المصانعه ی عند الظلمه ی تأمنون‌ … کل‌ ذلک‌ مما امرکم‌ الله به‌ ـ من‌ النهی و التناهی ـ و انتم‌ عنه‌ غافلون‌ و انتم‌ اعظم‌ الناس‌ مصیه ی لما غلبتم‌ علیه‌ من‌ منازل‌ العلماء لو کنتم‌ تشعرون‌. ذلک‌ بان‌ مجاری الامور و الاحکام‌ علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله‌ و حرامه‌. فانتم‌ المسلوبون‌ تلک‌ المنزله ی و ما سلبتم‌ ذلک‌ الا بتفرقکم‌ عن‌ الحق‌. و اختلافتکم‌ فی السنه ی … بعد البیه ی الواضحه ی و لو صبرتم‌ علی الاذی و تحملتم‌ المؤنه ی فی ذات‌ الله کانت‌ امور الله علیکم‌ ترد و عنکم‌ تصدر و الیکم‌ ترجع‌. ولکنکم‌ مکنتم‌ الظلمه ی من‌ منزلتکم‌ و استسلمتم‌ امور الله فی ایدیهم‌ یعلمون‌ بالشبهات‌ و یسیرون‌ فی الشهوات‌. سلطهم‌ علی ذلک‌ فرارکم‌ من‌ الموت‌ و اعجابکم‌ بالحیه ی التی هی مفارفتکم‌. فاسلمتم‌ الضعفها فی ایدیهم‌ فمن‌ بین‌ مستعبد مقهور و… و بین‌ مستضعف‌ علی معیشه ی مغلوب‌. ینقلبون‌ فی الملک‌ بآرائهم‌ و یستعشرون‌ الخزی باهوائهم‌. اقتداً بالاشرار جراه ی علی الجبار فی کل‌ بلد منهم‌ علی منبره‌ خطیب‌ یصقع‌، فالارض‌ لهم‌ شاغره ی و ایدیهم‌ فیها مبسوطه ی الناس‌ لهم‌ خول‌ لا یدفعون‌ یدلامس‌، فمن‌ بین‌ جبار عنید و ذی سطوه ی علی الضعفه ی شدید مطاع‌ لا یعرف‌ المبدء و المعبد.

 فیا عجبا!! و مالی لا اعجب‌ والارض‌ من‌ غاش‌ غشوم‌ و متصدق‌ ظلوم‌ و عامل‌ علی المؤمنین‌ بهم‌ غیر رحیم‌. فالله الحاکم‌ فیما فیه‌ تنازعنا و القاضی بحکمه‌ فیما شجر بیننا.

 اللهم‌! انک‌ تعلم‌ انه‌ لم‌ یکن‌ ما کان‌ منا تنافساً فی سلطان‌ و لا التماساً من‌ فضول‌ الحطام‌ و لکن‌ لنرد المعالم‌ من‌ دینک‌ و نظهر الاصلاح‌ فی بلادک‌ و یأمن‌ المظلومون‌ من‌ عبادک‌ و یعمل‌ بقرائضک‌ و سننک‌ و احکامک‌. فأنکم‌ تنصروننا و تنصفونا قوی الظلمه ی علیکم‌ و علموا فی اطفاء نور نبیکم‌.

 ای مردم‌! برای کسب‌ خود آگاهی به‌ اندرزی بنگرید که‌ خداوند با نکوهش‌ رسواگرانه‌ ملایان‌ یهود به‌ خدایمردان‌ داده‌ است‌، آنجا که‌ میفرماید:

 «چرا عالمان‌ دینی و ملایان‌ یهود مردم‌ را از گفتار و کردار ناروا باز نمیدارند و نیز: باطل‌ گرایانه‌ بنی اسرائیل‌ مورد نفرین‌ و حمله‌ پیامبران‌ زمان‌ خویش‌ ـ داود و عیسی ـ قرار میگیرند، از آنرو که‌ سرکش‌ و تجاوزگرند و علیه‌ کجرویها و زشتیهای موجود در جامعه ی خویش‌ نمیشورند، وه‌ که‌ چه‌ بدکارند.

 اینان‌ اگر در نظر خدا فرومایه‌اند تنها و تنها از آن‌ روست‌ که‌ در متن‌ جامعه ی خویش‌ بدون‌ کوچکترین‌ مسؤولیتی شاهد زشتی و تباهکاری ستمگرانند و با آنان‌ به‌ مبارزه‌ برنمی خیزند. (و بدون‌ درد با خیالی راحت‌ به‌ زندگی اشرافی و کثیف‌ خود ادامه‌ میدهند) چرا؟ که‌ آزمند عطیه‌ آنانند و جیره‌ خوار، و محافظه‌ کارند و بیمناک‌ از جان‌ خویش‌، در حالی که‌ خدا میفرماید:

 «خدا ترس‌ باشید نه‌ مردم‌ ترس‌»

 و نیز «دلبستگان‌ به‌ آرمان‌ خدایی، یکدیگر را باورند و داعیان‌ به‌ خیر و زیبایی و شورندگان‌ علیه‌ زشتی و پلیدی» و بدین‌ سان‌ خداوند در طلیعه‌ مسؤولیتها و رسالتهای انسانی از امر به‌ معروف‌ و نهی از منکر نام‌ میبرد، چرا؟ که‌ انجام‌ این‌ مسؤولیت‌ زیر بنای برپایی دیگر مسؤولیتها اعم‌ از کوچک‌ و بزرگ‌ است‌ و این‌ همه‌ ارجگزاری از آن‌ روست‌ که‌ امر به‌ معروف‌ و نهی از منکر چیزی جز دعوت‌ به‌ اسلام‌، همگام‌ با ریشه‌ کن‌ کردن‌ ستمگریها و درگیری با ستمگران‌ ـ توزیع‌ عادلانه‌ ثروتهای همگانی و سودها، گرفتن‌ زکاه ی از ثروتمندان‌ و پخش‌ آن‌ در میان‌ توده‌های محروم‌ ـ نیست‌.

 و اینک‌ شما ای جماعتی که‌ بدانش‌ بلند آوازه‌اید و به‌ نیکی یاد میشوید و به‌ اصلاح‌طلبی و خیرخواهی نامورید، به‌ خاطر خدا در جانهای خلق‌ مهابتی دارید.

 شما ای جماعت‌! اگر توانمند برخوردار، از شما بیمزده‌ است‌ و ناتوان‌ محروم‌، گرامیتان‌ میدارد و همتایانتان‌ شما را بر خویشتن‌ برتر میشمرند، بی آنکه‌ بر آنان‌ فضیلتی و یا بر سر ایشان‌ دست‌ کرامتی داشته‌ باشید و اگر آنگاه‌ که‌ نیازمندان‌ درها را به‌ روی خود بسته‌ میبینند، به‌ شما پناه‌ میآورند و اگر با کبکبه‌ و دبدبه‌ شاهانه‌ و خودبرتربینانه‌ قدم‌ در راه‌ میگذارید، آیا اینها همه‌ از آن‌ رو نیست‌ که‌ مردمان‌ به‌ چشم‌ پاسدار حقیقت‌ و به‌ پادارنده‌ حق‌ خدا در شما مینگرند؟

 و شما با کوتاهی در انجام‌ این‌ رسالت‌ بزرگ‌ از یکسو حق‌ پیشوا و مقام‌ رهبری را به‌ زبونی کشیده‌اند و از سوی دیگر حق‌ محرومان‌ را پایمال‌ کرده‌اید و در عین‌ حال‌ خواستار حقوق‌ پنداری خویشید.

 و کدام‌ حق‌؟ که‌ نه‌ در این‌ راه‌ بذل‌ مالی کرده‌اید و نه‌ جانتان‌ را به‌ خاطر خالقتان‌ به‌ مخاطره‌ افکنده‌اید و نه‌ با نظامهای نیرومند ضد خلقی که‌ حتی در راه‌ خدا با قبیله‌ دسته‌ کوچکی نیز به‌ مبارزه‌ برنخاسته‌اید.

 آیا با وجود این‌، باز هم‌ بهشت‌ خدا و مجاورت‌ پیامبران‌ و رهایی از عذابش‌ را انتظار میکشید؟! بر شما که‌ به‌ دیده‌ آرزو در خدا مینگرید (و خدا را برای خویشتن‌ میخواهید نه‌ خویشتن‌ را برای خدا) از آن‌ بیمناکم‌ که‌ دست‌ انتقام‌ خدا از آستین‌ بدرآید و داد مردم‌ محروم‌ را از شما بازستاند زیرا که‌ این‌ مقام‌ و اعتبار در اجتماع‌ را به‌ نام‌ خدا به‌ دست‌ آورده‌اید (بی آنکه‌ لحظه‌ای به‌ مسؤولیت‌ بزرگی که‌ در این‌ مقام‌ و موقعیت‌ دارید بیندیشید):

 پیمانهای خدا را شکسته‌ میبینید و آرام‌ نشسته‌اید. ولی اگر پیمانهای شخصیتان‌ به‌ خطر افتد فریاد میزنید، در حالی که‌ عهد رسول‌ خدا را ناچیز میشمارید و کران‌ و کوران‌ و زمینگیران‌ در شهرها و روستاها بخود رها شده‌اند و در دل‌ سنگتان‌ هیچ‌ نسیم‌ رحمتی نسبت‌ به‌ این‌ محرومان‌ بی پناه‌ و دربند نمیوزد.

 نه‌ تنها در خور مسؤولیت‌ بزرگ‌ خویش‌ عملی نمیکنید که‌ دردآشنای فریادگر رسالت‌ شناخته‌ای را که‌ برای نجات‌ خلق‌ و عمل‌ به‌ پیمان‌ خدایی خویش‌ به‌ پاخواسته‌ است‌ رها کرده‌، تنهایش‌ گذاشته‌اید و خود راه‌ تملق‌ و سازش‌ با ستمگران‌ و دشمنان‌ مردم‌ را پیش‌ گرفته‌اید تا سکوت‌ حاکم‌ بر کویر زندگیتان‌ نشکند. در حالی که‌ خداوند شما را نه‌ تنها از چنین‌ عمل‌ رسوایی منع‌ کرده‌ است‌ که‌ رسالت‌ بازداشتن‌ دیگران‌ را از این‌ انحطاط‌ و ستمکشی بر دوشتان‌ گذاشته‌ است‌ و شما از خود بیگانگان‌، از این‌ وظیفه‌ و رسالت‌ غافلید و اگر نیک‌ بنگرید خویشتن‌ را بدبخت‌ترین‌ مردم‌ خواهید یافت‌ که‌ از اوج‌ رفعت‌ مقام‌ دانشمندان‌ به‌ حضیض‌ ذلت‌ سازش‌ فرو غلطیدید.

 چرا که‌ سررشته‌ کارهای سرنوشت‌ ساز. مردم‌ محروم‌ و اجرای احکام‌ خدایی در دست‌ عالمان‌ دین‌ باوری است‌ که‌ پاسداری از حلال‌ و حرام‌ خدا بدانان‌ سپرده‌ شده‌ است‌ و شما (شماای بندگان‌ هوس‌ خویش‌ و هوای قدرت‌ حاکم‌) شایستگی برخورداری از چنین‌ منزلت‌ والایی را از دست‌ داده‌اید (و رسالت‌ آزاد سازی مردم‌ در بند ستم‌ را از بندگی هر چه‌ جز خداست‌ با قبولی رسوایی سکوت‌ در برابر بیدادگران‌، سودا نمودید) و این‌ سقوط‌ و رسوایی جز از آنروست‌ که‌ حق‌ را رها کرده‌ و به‌ پراکندگی از اطراف‌ حقیقت‌ تن‌ در داده‌اید و دیده‌ بر روی آفتاب‌ درخشان‌ بستید و در سنت‌ و مکتب‌ فضیلت‌ آفرین‌ الهی اختلاف‌ کردید (با اینکه‌ حقیقت‌ آشکار بود و شناخت‌ آن‌ آسان‌، شما هر کدام‌ از مکتب‌ چنان‌ برداشت‌ کردید که‌ با منافع‌ شخصی تان‌ سازگار آید و بدین‌ سان‌ به‌ تعداد هوسهای عالم نمایان‌ همدست‌ با طاغوتهای زمان‌ یا بیمزده‌ از قدرت‌ آنان‌، اسلام‌ پدید آمد) در حالی که‌ حقیقت‌ مکتب‌ و محتوای دین‌ یک‌ چیز بیشتر نبود.

 اگر به‌ خاطر خدا بر تحمل‌ دشواری و سختی شکیبا میبودید و مردانه‌ بار سنگین‌ رسالت‌ را بر دوشهاتان‌ استوار میداشتید، آنگاه‌ بود که‌ (در مقام‌ امامت‌ خلق‌ و راندن‌ توده‌های حقیقت‌ جو به‌ سوی قله‌ کمال‌) زمان‌ همه‌ کارهای خدایی در دست‌ شما قرار میگرفت‌ و مصدر و مرجع‌ امور بودید. (به‌ عنوان‌ یک‌ دانشمند خداشناس‌ هم‌ آرمان‌ شناس‌ بودید، ایدئولوگ‌، هم‌ مجری احکام‌ و هم‌ داوران‌ مورد اعتماد مردم‌، مقنن‌، مجری، قاضی) اما شما (شما ای آدمکهای نامرد) با خالی کردن‌ میدان‌ در برابر بیدادگران‌ و پذیرش‌ حکومت‌ غاصبانه‌ و ضد مردمیشان‌ یکباره‌ سررشته‌ همه ی امور خدایی و سرنوشت‌ خلق‌ را به‌ دست‌ (به‌ خون‌ آلوده‌) ایشان‌ سپردید. ستمگرانی که‌ اعمالشان‌ سراپا اشتباه‌ بوده‌ و غرقه‌ در شهوات‌ و امیال‌ حیوانی خویشند. فرار ننگ‌ آلودتان‌ از مرگ‌ (سرخ‌) و افسون‌ شدگی و دلبستگی آزمندانه‌ تان‌ به‌ زندگی زودگذر شخصی بود که‌ سبب‌ تسلط‌ بیدادگران‌ بر سرنوشت‌ مردم‌ شد.

 مردم‌ محروم‌ را شما در دست‌ این‌ جباران‌ به‌ تسلیم‌ واداشتید که‌ اینک‌ با بردگانی هستند اسیر قدرت‌ وحشت‌ آفرین‌ حاکم‌ و با گروهی عقب‌ نگهداشته‌ شده‌ و در بند به‌ دست‌ آوردن‌ یک‌ لقمه‌ نان‌ و در برابر انبوه‌ محرومان‌، قدرت‌ مسلط‌ را میبینید که‌ چگونه‌ کار ملک‌ و ملت‌ را به‌ بار آورده‌ است‌.

 حاکم‌ ستمگری که‌ با سرکشی دربرابر خدا پای در جای پای همه‌ فرعونهای تاریخ‌ نهاده‌ است‌ و سخنگویان‌ و مبلغان‌ مزدور، در لباس‌ دین‌ یا بدون‌ آن‌ همه ی منبرها و تریبونها را اشغال‌ کرده‌اند. (وسایل‌ ارتباط‌ جمعی که‌ رسماً در دست‌ حکومت‌ است‌، تنها کسانی که‌ از آن‌ بهره‌ میگیرند که‌ یا مزدورند و یا هواپرست‌ و احمق‌ و همگی به‌ جای آشنا کردن‌ مردم‌ به‌ حقوق‌ انسانی خویش‌ و بالا بردن‌ سطح‌ شعور انسانی و اجتماعی و بخشیدن‌ روح‌ مردانگی و حقیقت‌طلبی، با تبلیغات‌ رسوای خود از حکومت‌ جبار و منحرف‌ کردن‌ اذهان‌ از حقایق‌ و دردها به‌ صورت‌ وسایل‌ تحمیق‌ و تخدیر در آمده‌اند).

«حاکم‌ خونخوار» خویشتن‌ را خدای زمین‌ میداند و به‌ هر جنایتی خواهد دست‌ میزند و مردم‌؟؟ گوسفندانی بی پناه‌ و اسیر چنگال‌ گرگی که‌ دیکتاتوری سرکش‌ است‌ و قدرتمندی سخت‌ تجاوزگر و فرمانروایی بی اعتقاد به‌ خدا و قیامت‌.

 وه‌ چه‌ شگفت‌انگیز است‌ که‌:

 «ستم‌ و بیداد و فریب‌ و شکنجه‌ و تجاوز سراسر زمین‌ خدا را فرا گرفته‌ است‌» و قدرتی فریبکار و انحصارطلب‌ بر مقدرات‌ مردم‌ «این‌ دوزخیان‌ زمین‌» حاکم‌ است‌ و اداره‌ امور مالی و بهسازی جامعه‌ در دست‌ نیرویی سخت‌ بیدادگر و متجاوز افتاده‌ و حقیقت‌ جویان‌ دین‌ آگاه‌، خویشتن‌ را در برابر مزدور دست‌ نشانده‌ سنگدلی میبینند (که‌ از هیچ‌ شکنجه‌ و عمل‌ غیر انسانی نسبت‌ به‌ آنان‌ روی گردان‌ نیست‌). (در چنین‌ وضعی است‌ که‌ من‌ راه‌ خویش‌ را از شما عالم‌ نمایان‌ حقیقت‌ ناشناخته‌ جدا میکنم‌) و خدای را به‌ داوری میطلبم‌ تا درباره‌ ما و شما و اختلاف‌ و درگیری فکری و عملی که‌ بین‌ ما پدید آمده‌ است‌ حکم‌ محترم‌ خویش‌ را جاری فرماید.

 خداوندا!

 تو آگاهی که‌ (فریادگری و پرخاش‌ من‌ علیه‌ وضع‌ موجود) نه‌ به‌ طمع‌ آن‌ است‌ که‌ از مردم‌ سوار گیرم‌ و نه‌ (همچون‌ تن‌ پروران‌ بی درد) درجستجوی زندگی مرفهی برای شخص‌ خویشتنم‌ بلکه‌ فریاد میزنم‌ (و بر قدرت‌ مسلط‌ زمانه‌ میشورم‌) تا گمشدگان‌ وادی بیداد و ضلالت‌ را به‌ شاهراه‌ دین‌ تو بازگردانم‌ و بذر پاکی و سازندگی را در سراسر زمین‌ تو بیفشانم‌ و بندگان‌ ستم‌ کشیده‌ محرومیت‌ را از زیر بار ستم‌ برهانم‌ تا در سایه ی آزادی و امنیت‌، قدرت‌ انجام‌ رسالتهای بزرگی را که‌ بر دوش‌ انسان‌ «این‌ جانشین‌ تو در زمین‌» نهاده‌ای بازیابند و نظام‌ عدل‌ الهی (سنت‌) را پایدار سازند و احکام‌ شریعت‌ را اجرا نمایند.

 (و یکبار دیگر به‌ شما ای عالمان‌ بی عمل‌ که‌ داعیه‌ روشنگری خلق‌ خدا را دارید) هشدار میدهم‌ به‌ یاری ما برخیزید (و خودخواهی و هوس‌ را کنار بگذارید) و حق‌ را که‌ با ماست‌ نادیده‌ مگیرید. بیایید (همگام‌ و یکصدا) علیه‌ قدرت‌ بیدادگری که‌ اینک‌ بر سر شما مسلط‌ است‌ و در کار خاموش‌ کردن‌ نور پیامبر (و نابودی مکتب‌ انسان‌ساز و عدالت‌ بنیاد اسلام‌) از هیچ‌ عمل‌ (شرم‌ آوری) روی گردان‌ نیست‌ بپا خیزیم‌. «وحسبنا الله و علیه‌ توکلنا و الیه‌ انبنا و الیه‌ المصیر»

 (نقل‌ از: تحف‌ العقول‌، تألیف‌ ابو محمد الحسن‌ الحرانی، صفحه‌ ۲۴۰ الی ۲۴۳ چاپ‌ اسلامیه‌)

 حوزه ی علمیه ی قم‌
 ذی الحجه ی / ۱۳۹۶ ـ دی / ۱۳۵۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *