سخنى دوستانه با مجمع روحانيون مبارز
در تاریخ ۸/۲/۱۳۷۹
بسمه تعالی
باسلام و عرض ادب
متنى را كه ملاحظه مىفرمائيد پاسخى است به بخشى از بيانيه مجمع روحانيون مبارز كه تلاش شده در فضائى كاملاً دوستانه تنظيم گردد اميد كه با نشر آن فضاى گفتمان در مسائل سياسى و اجتماعى در جامعه اسلامى ما گسترش يابد.
سيد احمد خاتمى
۸/۲/۱۳۷۹
بيانيه مجمع روحانيون مبارز حاوى نكات مثبتى بود: از قبيل تأكيد بر رهنمودهاى مقام معظم رهبرى «مدظله العالى» و توجه به دغدغههاى معظم له در باب مطبوعات و محكوم كردن كسانى كه در كنفرانس برلين شركت كرده و در برابر فشار ضدانقلاب مرعوب شده بودند و برخى نكات ديگر.
در كنار اين نكات مثبت حاوى نكاتى منفى نيز بود كه مناسب ديدم در فضائى دوستانه حضور محترم برادران عزيز مجمع روحانيون متذكر گردم. البته اگر اين بيانيه مطبوعاتى نبود ترجيح مىدادم اين نكات را بصورت خصوصى محضرشان ارسال مىكردم ولى اينك كه مردم عزيز ما از متن بيانيه آن مجمع محترم مطلع شدهاند، مناسب است پاسخ آن را نيز مطلع گردند و سرانجام بهترين را برگزينند كه اين روشى قرآنى است:
«فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» پس بشارت ده به بندگانم آنان كه گفتار مىشنوند و بهترين آنرا گزينش مىكنند. (زمر آيه ۱۷ – ۱۸)
در اين بيانيه سه نهاد را مورد نكوهش و ملامت قرار دادهايد ۱ – قوه قضائيه ۲ – صدا و سيما ۳ – جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
هر سه نهاد فوق در دفاع از خود مطالبى گفتهاند كه در مطبوعات و صداو سيما منتشر شده است.
لكن در خصوص مطالبى كه در رابطه با جامعه مدرسين فرمودهايد به عنوان طلبهاى كه از سال ۱۳۵۴ تاكنون دقت مواضع جامعه مدرسين را ارزيابى كرده و حدود يكسال است به عضويت آن جامعه در آمدهام نكات ذيل را متذكر مىگردم:
1 – نوشتهايد: «جامعه مدرسين قم كه زمانى به دليل عضويت اساتيد حوزه و ياران ديرين حضرت امام(ره) از اعتبار ويژه علمى و سياسى برخوردار بود و خدمات شايانى را به اسلام و ملت بزرگ ايران نمود متأسفانه در سالهاى اخير به علت برخى موضعگيرىها و تندروىها در حد يك حزب سياسى كم طرفدار جايگاه والاى خود را از دست داده است امروز جامعه مدرسين گويى رسالتى جز حمايت از يك جناح سياسى و همراه با تشنج آفرينان رسالت ديگرى ندارد»
در پاسخ بايد بگويم:
الف: بحمدالله همچنان جامعه مدرسين مفتخر است كه همان اساتيد و ياران امام زينت بخش آن هستند. حضور حضرت آيت الله مشكينى به عنوان دبير جامعه مدرسين و حضور مستمر ديگر آيات كه از چهرههاى درخشان حوزهاند گوياى آن است كه اين جامعه همان جامعه ديروز است. و البته اين طبيعى است كه در هر نهادى به مرور زمان كسانى مىروند و افراد ديگر جاى آنها مىآيند ولى روند جامعه همان روند ديروز است. اين سربلندى براى جامعه مدرسين هست كه در طول بيست سال بعد از پيروزى انقلاب اعضاء برجسته اين جامعه از خدمتگزاران برجسته نظام اسلامى بوده و هيچكدام سوء پيشينهاى كه در محاكم نظام اسلامى محكوم شده باشند ندارند.
ب: طبع يك نهادى كه حدود ۴۰ سال است كه در متن مسائل سياسى است، اينست كه در مسائل مختلف سياسى موضع داشته باشد. تلاش اين جامعه اين بوده است كه موضعگيريهايش در راستاى خطى باشد كه امام راحل(ره) و مقام معظم رهبرى «مدظله» ترسيم مىكنند. بديهى است املاى نانوشته غلط ندارد ولى كسى كه املاء مىنويسد غلط هم خواهد داشت. ممكن است در برخى از مواضع اشتباه و تندروى باشد ولى برادران عزيز آيا شما اينگونه مواضع نداشتهايد؟ منضفانه بين خود و خدايتان يك نگاه به موضعگيريهاى ده سال اخير خويش بياندازيد و ببينيد آيا در طول حداقل ده سال مواضع شتاب زده و تند نداشتهايد؟ چون سخن دوستانه است از ذكر مصاديق مىگذرم.
ج : جامعه مدرسين عليرغم القاء اتى كه مىشود همچنان يك جامعه مورد قبول حوزهها و مردم است. راه دور نمىروم در همين اعلام تعطيلى دوشنبه ۷۹/۲/۵، جامعه مدرسين تنها درخواست تعطيلى از حوزهها به مناسبت حمايت از مقام معظم رهبرى و محكوميت كنفرانس برلين داشت. ديديد چگونه حوزهها همراهى كردند!
ملاحظه فرموديد: عليرغم تلاش ناكام دوستان اندك شما در حوزه جهت جلوگيرى از تعطيل دروس روز دوشنبه اكثريت قريب به اتفاق دروس حوزه تعطيل شد و حدود ۱۰ هزار نفر از اساتيد، فضلاء ، طلاب در مسجد اعظم تجمع كردند. و اى كاش دوستانتان واقع بينانه براى شما گزارش مىدادند كه به هنگام ورود آيت الله مصباح يزدى (شخصيتى كه طى ماههاى اخير مورد شديدترين هجمههاى شما و دوستانتان مىباشد) به مسجد اعظم، طلاب و فضلاء يكپارچه بپاخواستند و شعار دادند «مالك اشتر على حمايتت مىكنيم».
برفرض از شما بپذيريم كه جامعه مدرسين درحد يك حزب سياسى در آمده است. آيا واقعا در نظر شما كار سياسى يك ضد ارزش است؟ اگر چنين است كه خود مىدانيد اصل تشكيل آن مجمع محترم سياسى بود و هم اكنون نيز صد در صد يك حزب سياسى است.
امام عزيز به همه ما آموخت كه دين از سياست جدا نيست و روحانيت با اين آموزش الهى احياء و وارد صحنه شد. بنابراين اين حزب سياسى بودن نقطه ضعف نيست.
د : فرمودهايد «يك حزب سياسى كم طرفدار كه جايگاه والاى خود را از دست داده است» همه ما از مكتب قرآن و عترت آموختهايم كه در پى انجام وظيفه باشيم نه جمع طرفدار، آموختهايم كه در پى اعلاء كلمة الله باشيم نه در پى يافتن جايگاه والا.
كه داشتن اين انگيزهها (جمع طرفدار، جايگاه والا و…) در بينش الهى ما شرك است.
ما از مكتب مولى على(ع) آموختهايم كه: «ايها الناس لا تستو حشوا فى طريق الهدى لقلة اهله»
مردم در مسير هدايت از كمى رهروان احساس وحشت نكنيد. وانگهى واقعيت غير آن است كه نوشتهايد بحمد الله جامعه مدرسين نه تنها كم طرفدار نيست بلكه جايگاه والاى گذشته را دارد.
ه' : جامعه مدرسين ديروز و امروز و انشاء الله فردا به چيزى جز گسترش دين و ارزشها، تحكيم نظام مقدّس اسلامى نمىانديشد براى جامعه مدرسين ارزشها و دين قداست دارد و تمام جناحها تا وقتى كه در اين راستا حركت كنند محترمند. اين جناحهاى وفادار به انقلاباند كه خود را به مواضع جامعه نزديك مىكنند نه آنكه جامعه در پى حمايت از آنها باشد.
دوستانه مىگويم كه اين برداشت شما نادرست است كه جامعه رسالتى جز حمايت از يك جناح سياسى ندارد. جامعه مدرسين پيوسته به مواضع سكّاندار انقلاب اسلامى مقام معظم رهبرى مدظله مىنگرد نه اين جناح و آن جناح و بدتر از اين آنكه جامعه را متهم به همراهى با تشنج آفرينان كردهايد.
اين نحوه سخن گفتن جز گسترش فضاى بدبينى در جامعه نقش ديگرى ندارد. اگر نبود كه نمىخواهم مقابله به مثل كنم مىگفتم تشنج آفريننان كيانند و چه كسانى از آنها حمايت مىكنند؟
برادران عزيز! حتما به ياد داريد كه در سال گذشته جامعه مدرسين مبتكر دو اجلاس بزرگ جامعه روحانيت و مجمع روحانيون و جامعه مدرسين بود و برخى از دوستان شما از اين حركت تجليل كردند. آيا براستى اين جامعه با اين تلاش مقدّس در مسير وحدت جامعه، با تشنج آفرينان همراهى مىكند؟!
اميد كه برادران ما در آن مجمع قلم را بدست كسانى دهند كه حريم قلم را بشناسند و از طغيان آن بدور باشند.
2 – نوشتهايد: «ما به برادرانمان در تشكل سياسى جامعه مدرسين مشفقانه توصيه مىكنيم اعتماد عمومى را كه بزرگترين سرمايه مردمى است سخاوتمندانه از دست ندهند و از اين همه اعتماد استفاده ابزارى نكنند.
بحق نصيحتى است مشفقانه كه نه تنها جامعه مدرسين بلكه همه نهادهاى روحانى و غير روحانى مورد اعتماد بايد به آن توجه كنند. لكن به نظر مىرسد كه برادران ما در مجمع نيز بايد باين نصيحت مشفقانه عمل كنند و بخصوص با انتسابى كه برخى از شخصيتهاى آن مجمع با امام بزرگوار و هم اينك با رياست محترم جمهورى دارند از اين سرمايههاى ارزشمند استفاده ابزارى نكرده و چنين وانمود نكنند كه خط امام يعنى ما! كه اين بدترين نوع مصادره امام بزرگوار است. امام عزيز نه تنها رهبر همه جناحها كه رهبر همه آزادگان جهان اسلام بود. آنچنان كه امروز اين تلقى كه مقام معظم رهبرى «مدظله» در جناح خاصى است جنايتى بزرگ است ايشان رهبر همه ملت و پدر همه جناحها مىباشند.
3 – نوشتهايد «براى هر موضوع ريز و درشتى مردم را به خيابانها نكشانند و از حوزه علميه چهره خشن و ضد آزادى و تحكم طلب به نسل امروز ارائه نكنند».
در پاسخ بايد عرض كنيم:
الف – جامعه مدرسين طى ساليان اخير در راهپيمائيها همراه با عموم امت حزب الله بوده و در مراسم بزرگ مذهبى و ملى همانند بيست و دوم بهمن، روز قدس مردم را دعوت به راه پيمائى كرده است كه البته اينها موضوع ريز نيست بلكه از درشت ترين موضوعات كشور است.
آرى در هفته گذشته (دوشنبه ۷۹/۲/۵) جامعه مدرسين از حوزههاى علميه درخواست كردند جهت حمايت از بيانات اخير مقام معظم رهبرى «مدظله» و محكوميت كنفرانس ذلت بار برلين با تعطيلى حوزهها و تجمع در مراكز حوزهها موضع انقلابى خود را ابراز دارند.
اين اولاً راهپيمائى نبود ثانياً موضوع آن موضوع اندك و ريز نبود كه بلكه موضوع مهم و حياتى محور كار بود. واقعيت اينست كه امروز ثبات و استقلال و عظمت كشور اسلامى ما در سايه «ولايت فقيه» و حمايت از آن است و در طول بيست سال از زمان حضرت امام(ره) تاكنون هرگاه ولى فقيه موضعى انقلابى و سرنوشت ساز داشته كه بيعت مجدد مردم و حوزهها تحكيم بخش آن بوده اين تعطيلات و حتى راهپيمائيها بوده است و اين در حقيقت نمايشى از بيعت مجددّ مردم و حوزهها با ولايت است.
ب – برادران عزيز موضع حمايت از ولايت و مقدسات را موضع خشن، ضد آزادى، و تحكم طلب نناميد اولاً در رابطه با خشونت «فصل الخطاب» كلام مقام معظم رهبرى است كه خشونت نه مطلقا بداست و نه مطلقاً خوب. خشونت غير قانونى بداست و جنايت و خشونت قانونى لازم است و مفيد.
ثانياً: اين القاءات روزنامههاى اصلاح طلب آمريكائى است كه هر موضع اصولگرايانه و طرفدار ارزشها را ضد آزادى مىنامند و شأن شما عزيزان اجلّ است كه همان را تكرار كنيد. چه زمانى جامعه مدرسين موضعى گرفته است كه با آزادى معقول و مشروع و مصرح در قانون اساسى در تضاد بوده است؟ يك نمونه آن را ذكر كنيد؟ برخى از بزرگان فعلى جامعه كسانى هستند كه ساليان طولانى حبس و تبعيدهاى رژيم طاغوت را تحمل كردند تا در اين جامعه آزادى در محدوده اسلام حاكم شود. آيا ميشود اينان را ضد آزادى معرفى كرد؟
ثالثاً: جامعه مدرسين چه زمانى تحكّم داشته است كه چنين القاء مىكنيد كه جامعه مدرسين حوزه علميه را تحكم طلب معرفى مىكنند. جامعه مدرسين مثل هر مجموعه ديگرى در اين كشور در مقاطع مختلف نظر خود را ابراز مىكند و اصلاً معقول نيست كه يك نهاد مردمى تحكمى داشته باشد تا چهره حوزه علميه را تحكم طلب معرفى كنند.
4 – نوشتهايد: «آيا جامعه مدرسين نمىداند كه اكثر قاطع مراجع عظام و طلاب عزيز كه طرفدار امام، انقلاب، و نظام و رهبرى هستند از اينكه كلاسهاى درسشان هر روز به بهانهاى تعطيل شود معترضد»؟
برادران عزيز شما كه پيوسته قيم مآبى را ضد ارزش معرفى مىكنيد چرا اينجا قيم مآبانه سخن مىگوئيد؟ مگر شما سخنگوى مراجع عظام و طلاب عزيز هستيد؟ مگر آنكه بفرمائيد قيم مآبى بداست مگر آنكه ماقيّم باشيم؟!! وانگهى كى و چه زمانى هر روز درس به بهانهاى تعطيل شده است؟ از آغاز سال تحصيلى تاكنون اين اولين بار بود كه جامعه مدرسين در يك اقدام انقلابى يك روز درس را تعطيل كرد. اين يك روز ميشود هر روز؟ علاوه براينكه القاء خلاف واقع در شأن يك نهاد روحانى نيست. چرا كه نارضايتى اكثريت مراجع و طلاب امرى خلاف واقع است و دليل آن تعطيلى اختيارى دروس اساتيد و حضور گسترده طلاب در تجمع مسجد اعظم است. البته انكار نمىكنيم كه تعداد اندكى از همفكران شما از اين اقدام بسيار ناراحت بودند و تمام تلاش خود را با مصاحبه با بعضى از روزنامههاى (بحق توقيف شده) به كار بردند تا القاء كنند كه دروس حوزه تعطيل نيست ولى واقعيت بيرونى لااقل براى كسانى كه در حوزه قم بودند گوياى ناكامى دوستان شما در اين اقدام بود.
5 – نوشتهايد: «از اينكه حوزههاى علميه كه همواره مظهر استقلال و حريت و آزاد منشى ملت ايران بودهاند دستخوش بحرانهاى سياسى و جناحى شوند به شدّت نگرانند.»
آيا حمايت حوزه علميه از ولايت و محكوميت منكر بزرگ كنفرانس برلين حوزه را دستخوش بحرانهاى سياسى و جناحى مىكند؟ آيا اصولاً دفاع از دين و مقدسات را شما حركتى جناحى مىدانيد؟ درست عكس نظر شما عرض مىكنم كه اين غيرتهاى دينى پيوسته مايه نشاط حوزهها بود و اين يادگار ارزشمند امام بزرگوار است كه حوزهها در رابطه با دين، مقدّسات، ارزشها، انقلاب بزرگ اسلامى حساس بوده و پيوسته خود را در سنگر مرزبانى از دين ببينند.
آرى حوزهها در طول تاريخ خود مظهر استقلال و حريت و آزادمنشى بودهاند واين افتخار بايد بماند. آيا با كنار كشيدن حوزهها از مسائلى كه مربوط به كيان نظام اسلامى و تشيع است استقلال حوزهها حفظ ميشود؟ آيا بىتفاوتى حوزهها در برابر مواضع ولايت و تنها گذاشتن ولى فقيه به معناى استقلال حوزههاست؟
آيا برداشت شما از استقلال حوزهها بمعنى بى طرفى در برابر اهانت به دين، مقدّسات و ولايت است؟ قطعاً از شما انتظار چنين بينشى نيست.
اگر امروز حوزهها و به تبع آنها مردم بر اصول انقلاب مقاومت نكرده و ولايت را تنها بگذارند آن بر سر مردم ما مىآيد كه بر سر مردم كوفه آمد: قدر مولى على (ع) را نشناختند مبتلا به جلاد معروف حجاج بن يوسف ثقفى شدند كه لذتش در جنايت و آدمكشى بود.
اگر شما طرفدار استقلال و آزادمنشى حوزهها هستيد بايد حركتهاى در راستاى حمايت از دين و ولايت را تأييد كنيد كه در اين صورت استقلال حوزهها حفظ مىشود.
متأسفانه برخى استقلال حوزه را به معناى بريدن از نظام اسلامى تفسير مىكنند و حتى وقتى دم از مرجعيت مستقل. مىزنند مقصودشان مرجعيتى است كه حامى نظام اسلامى نباشد. اين معناى از استقلال حوزه قطعاً مورد نظر پيروان امام بزرگوار نيست بله ممكن است مورد حمايت ضد انقلابيونى باشد كه يقيناً مورد تأييد شما نبوده و نيستند.
استقلال حوزهها به معناى اينست كه تصميم گيرنده در مورد حوزهها مراجع و بزرگان و زعماى حوزه باشند و دولت در سرنوشت حوزهها تأثيرگذار نباشد كه بحمد الله امروز اين افتخار براى حوزه ماهست كه حوزهاى كاملاً مستقل است و شخص مقام معظم رهبرى «مدظله» از جانبداران سرسخت اين استقلال است.
حوزه امروز همان حوزه ديروز است كه افتخار بنيانگذارى نظام اسلامى را دارد و با همان حريت و آزاد منشى به راه خود ادامه مىدهد البته كبراى مسئله كه حوزه نبايد دستخوش بحرانهاى سياى و جناحى شود اصلى است مورد قبول كه شأن حوزه و حتى شأن يك طلبه بالاتر از آنان است كه خود را در چارچوب جناحى خاص محدود كنند.
گفتنىهاى ديگرى هم در اين بيانيه هست كه از آن مىگذرم و در پايان محضر اعضاء محترم مجمع روحانيون مبارز عرض مىكنيم: امروز انقلاب بزرگ اسلامى ما مواجه است با جريان سومى كه نه جامعه مدرسين را قبول دارند نه مجمع روحانيون و نه جامعه روحانيت مبارز را.
اين جريان به چيزى كمتر از سقوط حاكميت دينى در كشور راضى نمىشود. اين جريان در نهايت در پى جمهورى منهاى دين است كه شعار جدائى دين از سياست كه با فرياد بلند در كنفرانس برلين توسط برخى فرومايگان شركت كننده سر داده ميشد، گامى دراين راستاست. و متأسفانه بدلايلى كه (ديگر در اين نوشتار فرصت بيان آن نيست) گامهائى را نيز برداشته و عدهاى را نيز اغفال نمودهاند. جا دارد در اين شرائط به پيام وحدت بخش قرآن توجه كنيم كه «واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» امروز «حبل الله» كه مىتواند محور وحدت ما باشد رهنمودهاى مقام معظم رهبرى است.
بيائيد با پذيرش عملى اين محور وحدت و امنيت ملى نظام اسلامى، به مناقشات خودى پايان داده و يدواحده در برابر دين ستيزان و ارزش ستيزان و در نهايت نظام اسلامى ستيزان باشيم.
از خداوند بزرگ مىخواهيم دلهاى همه را بيكديگر مهربان كرده ما را در صراط مستقيم اسلام و قرآن و محبت اهل بيت(ع) و ولايت ثابت قدم بدارد.