ولادت تا هجرت به حوزه مبارکه علمیه قم
اینجانب ابوالقاسم وافی فرزند محمود در سال ۱۳۱۴ شمسی برابر با ماه رجب ۱۳۵۴ ق در یکی از روستاهای کوچک انار از توابع شهرستان رفسنجان از خانواده اصیل، مذهبی و آشنای با روحانیت به دنیا آمدم. مرحوم پدر که از یزد به آنجا آمده بودند گرچه رسماً در لباس روحانیت نبودند ولی نسبت به معارف دینی و مسائل شرعی اطلاعات نسبتا خوبی داشتند و در ضمن کار کشاورزی همواره با دعوت از روحانیون که نوعا از شهرستان یزد بودند تلاش میکردند مردم روستاهای آنجا را با قرآن و احکام آشنا نمایند و در حد میسور وظایف اسلامی را در میان مردم منتشر سازند، در پارهای از مناسبتها از فضلاء حوزه علمیه همانند حضرت آیت الله جنتی، آیت الله شبزندهدار، شهید حجتالاسلام والمسلمین سلطانی اشتهاردی و شخصیتهای دلسوز دیگر برای تبلیغ دعوت مینمودند بگونهای که در میان بخش انار آن روز قریه حسینآباد که محل سکونت و کار مرحوم ابوی بود نمادی از یک مکان مذهبی به حساب میآمد، سالیان متمادی در ماه مبارک رمضان یا ایام عزاداری خامس آل عبا (علیهم السلام) مرحوم آقای حاج سیدجواد حیدری، حاج شیخ علی اکبر سعیدی، حاج شیخ ابوالقاسم مدبری میهمان ایشان بودند و به امر تبلیغ و هدایت مردم میپرداختند خداوند از ایشان قبول فرماید و با اولیاء دینش محشور گرداند.
والده مکرمه حقیر بانویی متدین، آگاه به مسائل، مهربان و مانوس با بانوان بودند. ایشان صبیه مرحوم آیت الله حاج ملامحمد ابراهیم لاری معروف به حاج آخوند طزرجانی رحمه الله علیه که از علماء بزرگ استان یزد محسوب میشدند و اخلاق و رفتارشان خود در آگاهی دادن به بانوان آن سامان بسیار موثر بود.
خداوند به اینجاب توفیق مرحمت فرمود که تلاوت قرآن و تا حدی نوشتن و خواندن را در همان قریه تا سن ۶ سالگی فراگیرم و چون در آنجا هنوز دبستانی وجود نداشت برای تحصیل به شهرستان یزد آمدم، دوره دبستان را تا سال ۱۳۲۶ به پایان بردم و تحصیل متوسطه خود را در دبیرستان ایران شهر تا سال ۱۳۳۲ تمام کردم چون دو سال آخر دبیرستان محل سکونتم در مدرسه علمیه خان بود با فضلا و طلاب مانوس شدم و در حالی که دبیرستان میرفتم کتاب صرف زاهد را در همان مدرسه خان شروع نمودم تا سال ۱۳۳۳ که رسماً تحصیلات جدید را کنار گذاشته و به فراگیری علوم دینی روی آوردم که معمول آن زمان بود.
در یزد، صرف، نحو، جامع المقدمات، حاشیه ملاعبدالله، معالم الاصول و برخی دیگر از کتابها را با دقت و علاقه فراگرفتم و تشویق اساتیدی همانند حضرت آیت الله کازرونی، مرحوم آیت الله حاج شیخ غلامرضا اعلی الله مقامه، حضرت آیتالله آقای حاج سیدعلی محمد علاقبند دام ظله و حضرت آیت الله حاج شیخ محمد علومی لب خندقی در روحیهام بسیار اثرگزار بود. آن روزها در مدرسه خان طلبه شب خواب بسیار کم بود وگاهی تنها اطاق من بود که چراغش روشن و مطالعه و بحث در آن صورت میگرفت. شرح نظام را خدمت حضرت حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای مشائی «شهاب» به پایان رسانیدم و ترکیب و حفظ اشعار الفیه را هم نزد حضرت آیت الله حاج سید محمدکاظم خرمشاهی حفظه الله مشغول بودم. دوران مقدمات با توفیق الهی به پایان رسید. شرح لمعه و مقداری از کتاب قوانین و بخشی از کتاب شمسیه در منطق را نزد اساتید بزرگ آن زمان همانند حضرت آیت الله کازرونی، حضرت آیت الله حاج میرزآقا مدرسی و اساتید دیگری که خوب بخاطر ندارم شروع نموده ولی قبل از اینکه این کتابها را به پایان برسانم تصمیم به هجرت به حوزه علمیه قم گرفتم.
ناگفته نماند مقداری از کتاب مطول را نزد حضرت آیت الله فرساد رضوان الله تعالی علیه تلمذ کرده و استفاده نمودم اوائل سال ۱۳۳۶ بود که از یزد باموافقت والدین عازم قم شدم در اینجا مناسب است اشاره کنم که در این مدت سه سال تحصیل در یزد خودم هم مشغول تدریس بوده نحو و منطق را به طلاب القاء نموده از آنان امتحان میگرفتم و درس و بحثها نسبتا در محیطی با نشاط و صمیمی صورت میگرفت از محضر آیت الله حاج شیخ غلامرضا رضوان الله علیه گرچه چون درس رسمی نداشتند استفاده درسی نکردم ولی همانگونه که به شرکت در نماز جماعت ایشان سالیان متمادی در سه وعده مقید بودم و از معنویت خاصی که نمازشان داشت استفاده ویژه مینمودم، مقید بودم از خطابههای ایشان که نوعا مشتمل بر حدیث و معارف اهل بیت(علیهم السلام)، اخلاق و تفسیر قرآن بود خود را محروم ننمایم و شاید بسیاری از توفیقات الهی و معنوی خود را مرهون خطابهها و اخلاق آن بنده صالح باید بشمار آورم و این ارتباط تا آن هنگام که قم هم بودم برقرار بود، تابستانها که حوزه یزد و قم تعطیل بود چند سال به مدسه علمیه طزرجان میآمدم و این در زمانی بود که مرحوم آیت الله آقای حاج سیدمحمد مدرسی علیه الرحمه و الرضوان مدرسه را اداره میکردند و ما و دوستان از اخلاق و حسن سلوک و محبتهای ایشان بهرهمند میگشتیم تا اینکه توفیق آمدن آنجا را از دست دادم و یکسره در حوزه علمیه قم بودم. البته گاهی تعطیلات تابستان به شهرهای دیگری جهت استفاده از اساتید میرفتم، همدان از حضرت آیت الله آخوند همدانی که از اساطین بزرگ روحانیت و در مشهد مقدس از محضر آیت الله میلانی در فصل تابستان استفاده مینمودم.
سکونت در حوزه علمیه قم
اواسط سال ۱۳۳۶ به قم مشرف شدم چند ماهی در مدرسه حجتیه بعنوان میهمان ساکن بودم و پس از آن به مدرسه فیضیه قم آمده و در یکی از حجرههای فوقانی سکونت اختیار کردم.
در حوزه علمیه قم مقداری از کتاب شریف لمعتین را از محضر حضرات آیات ستوده، صلواتی، حاج شیخ علیپناه اشتهاردی بهره گرفتم، کمی از کتاب قوانین را خدمت حضرت آیت الله شبزندهدار، ایزدی نجفآبادی و حضرت آیت الله اعتمادی دیدم، پس از آن رسما کتاب رسائل و مکاسب را شروع نمودم، کتاب مکاسب محرمه و بیع را در محضر حضرت آیت الله مشکینی(رحمه الله)، کتاب خیارات را از آیت الله شهید بهشتی، رسائل را نزد حضرات آیات مکارم شیرازی و نوری همدانی میرفتم، منظومه منطق را نزد حضرت آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی و منظومه حکمت را نزد استاد شهید مفتح گذراندم و در همان وقت در درس تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه نیز شرکت مینمودم، کتاب کفایه را خدمت حضرات آیات سلطانی، منتظری، و حاج آقا رضا صدر تلمذ نمودم و تا حدود سال ۱۳۴۰ سطوح عالیه را بپایان رسانیده و در امتحان در جلساتی که به امر حضرت آیت الله بروجردی(رحمه الله) شکل میگرفت با موفقیت نمره قبولی آوردم، سطوح عالیه حوزه تمام شد.
اشتغال به درس خارج در سال ۱۳۴۰ شمسی
اواخر عمر شریف حضرت آیت الله بروجردی(رحمه الله) گرچه من کفاتین را مشغول بودم ولی بگونهای وقتم را تنظیم کرده بودم که بتوانم در درس معظمله که تازه کتاب قضا را شروع کرده بودند شرکت کنم ولی افسوس چند ماهی بیشتر طول نکشید که عمر ایشان به پایان رسید و به جوار رحمت الهی واصل شدند و ما محروم گردیدیم. پس از فوت مرحوم آیت الله بروجردی (قده) درس فقه و اصول را نزد استاد بزرگوار و فقیه نامدار حضرت آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی اعلی الله مقامه حاضر شدم و این توفیق تقریبا تا سال ۱۳۵۶ که جرقه انقلاب زده شد طول کشید، یعنی حدود ۱۶ سال بحثهای ایشان را دیدم در همین اثناء، مدتی در بحث خارج مکاسب حضرت آیت الله بهجت(رحمه الله) و بحث مکاسب حضرت آیت الله اراکی(رحمه الله) و گاهی در بحثهای فقهی حضرت آیت الله داماد هم شرکت میکردم و زمانی هم از فقه مرحوم آیت الله گلپایگانی(رحمه الله) که این اواخر بود بهرهمند شدم. رحمهالله علیهم رحمه واسعه.
اینجانب توفیق شرکت در درس اصول حضرت امام (رضوان الله علیها) را که یکی از پر رونق ترین درسها بود نداشتم ولی پس از ارتحال حضرت آیت الله بروجردی(ره) موفق شدم از بحث های خارج مکاسب ایشان در مسجد اعظم بهره مند گردم و این توفیق تا تبعید معظم له به ترکیه ادامه داشت، خداوند ایشان و همه اساتید و علماء گذشته را با صاحب شریعت و خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام محشور فرماید در همین اثنا و بخاطر علاقه ای که به آموختن فلسفه داشتم، مدتها از بحث استفار حضرت استاد علامه طباطبائی (رضوان الله علیه) و حضرت آیت الله جوادی آملی دام ظله استفاده می کردم و علاوه بر جهات علمی از نحوه سلوک و مکارم اخلاق این دو بزرگوار نیروی معنوی کسب می نمودم به مدت نسبتا کوتاهی هم در مدرسه مبارک رضویه از درس فلسفه استاد شهید مطهری(ره) بهرهمند شدم. در اثنا تحصیل نوعا تلاش می کردم از بحث و تدریس غافل نباشم، بر همین مبنی با تأسیس مدرسه حضرت آیت الله گلپایگانی(ره) در خیابان صفائیه و بنای مدرسه حقانی با مدیریت شهید بزرگوار قدوسی در دو مدرسه تدریس داشتم، سالیان متمادی علوم مقدماتی، تاریخ اسلام، اصول عقائد،تعلیم و تربیت در اسلام و تفسیر و علوم قرآنی که جزوات و نوشتههای آنها نیز موجود است مورد بحث قرار می گرفت خداوند با فضل خودش قبول فرماید.
همچنین در مکتب توحید نیز با خواهران محترمه از محصلین علوم دینی که تازه تأسیس بود به تدریس معارف و علوم قرآنی ،تفسیر و مطالب اخلاقی می پرداختم
مسافرتهای تبلیغی در ایام تعطیلی حوزه مبارکه، به نقاط مختلف
اولین سفر تبلیغی اینجانب در سال ۱۳۳۸ که هنوز حضرت آیت الله بروجردی (ره) در قید حیات بودند در ماه مبارک رمضان بود و پس از بازگشت از محل تبلیغ خدمت ایشان رسیدم و مورد تشویق قرار گرفتم.
با آغاز نهضت اسلامی حضرت امام(ره) تبلیغات حال و هوای دیگری به خود گرفت و طلاب با احساس وظیفه روش تازه ای را در پیش گرفتند اولین سفر رسمی اینجانب در خرداد ۱۳۴۲ که مصادف با ایام عاشورا بود به شهرستان همدان انجام گرفت در آنجا با شهید بزرگوار باهنر که از تهران به همدان آمده بودند، همراه بودم و مجالس رونق و شکوه خاصی داشت دستگاه ساواک حساس بود، ما هم در منابر مطالب سیاسی ، اجتماعی را مطرح می نمودیم لذا از روز هفدهم محرم هر دو دستگیر شده در خانه ای محصور بودیم و پس از آن و با قیام ۱۵ خرداد با لباس مبدل ما را به تهران منتقل نمودند و به قم آمدیم و گزارش سفر را خدمت حضرت امام (ره) دادیم.
پس از تبعید امام به ترکیه و هجرت به عراق ،گر چه تبلیغات بصورتی متفاوت از گذشته و همراه با مشکلات ساواک همراه بود ولی کار تبلیغ را بنده و دوستان با راهنمائی اساتید و فضلاء رها نکرده ، کار را ادامه دادیم گاهی با مشکلات، موانع، تهدید و دستگیری رو به رو می شدیم ولی پس از آزادی به شکل دیگری انجام وظیفه می نمودیم، و بعبارت دیگر علماء حوزه و فضلا و اساتید و طلاب نگذاشتند چراغ نهضت حضرت امام(ره) خاموش شود ، عده ای در زندان به شهادت رسیدند،تعدادی تبعید شدند و برخی به هر نحو بود کار تبلیغی را ادامه دادند.
در اثناء همین سالها جلسات مخفیانه ای در رابطه با نحوه مبارزه با رژیم جبار، با فضلا و دوستان داشتیم، اعضای جلسه که بسیار هم سری بود آنچه که بخاطرم دارم حضرت آیت الله مصباح، حضرت آیت الله یزدی(دامت برکاتهما) حضرت آقای بهجتی امام جمعه فقید اردکان (ره) آقای جناب مسعودی و آقای شرعی (حفظه الله) و یکی دو نفر دیگر شرکت داشتند تصمیم بر این شد که جزوه مختصری به نام انتقام تهیه شود و مخفیانه توزیع گردد ، البته برخی از آقایان محترم هم بدون اطلاع از خصوصیات کمک می کردند که یکی از آنان حضرت آیت الله حائری شیرازی (ره) اخوی بزرگ محی الدین حائری (حفظه الله) بودند،کمک های مالی و سرمایه ای آنان کار ما را تقویت می کرد ، و چند سال با احتیاط تمام این نشریه ادامه داشت نام این نشریه از آیه شریفه قرآن در سوره سجده : ِانّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ الهام گرفته بودیم.
ارتباط ما در یزد با حضرت آیت الله صدوقی (اعلی الله مقامه) حضرت آیت الله خاتمی در اردکان و آیت الله اعرافی در میبد بود.
خود بنده هم در چند ماه مبارک رمضان، در اردکان ، یزد ، و میبد منبر می رفتم و تا آن اندازهای که میتوانستم مردم بخصوص جوانان را با نهضت حضرت امام (علیه الرحمت و الرضوان) آگاه می ساختم .
در استان های دیگر نیز این مسافرتها ادامه داشت در تهران، مازندران، همدان، تویسرکان، سبزوار، اهواز، کرمانشاه و دماوند نیز فعالیت ها به نحو مناسب وجود داشت. و این حرکت پر فراز و نشیب تا آغاز انقلاب یعنی سال ۱۳۵۶ ه. ش متوقف نگردید و الحمد الله رب العالمین.
آغاز انقلاب و پیروزی نظام جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس شورای اسلامی
از بهمن ماه ۱۳۵۷ وظائف بصورتی دیگر انجام می گرفت و هر کس به اندازه استعداد خود و توفیقش در تصویب نظام فعالیت می کرد و بالاخره با اصرار اساتید محترم و تأکید علماء یزد بخصوص شهید محراب آیت الله صدوقی اینجانب برای نامزدی نمایندگی مجلس ثبت نام نمودم و دوره اول و دوم از استان یزد در مجلس انجام وظیفه می کردم مجلس هم آن زمان بسیار حساس بود و وظائف مهمی بر دوش نمایندگان سنگینی می کرد.
با آغاز جنگ تحمیلی از ناحیه حزب بعث و استکبار جهانی بطور طبیعی علاوه بر انجام وظایف نمایندگی باید به حوزه های انتخابیه و جبهه بیشتر می پرداختم و حقیر هم در حد توان تلاش می کردم ، بارها به جبهه عازم می شدم و خداوند هم خطرات بزرگی از ما دفع می کرد ، از کمک های مادی و معنوی رزمندگان مضایقه نمی کردیم، امید آن را داریم که شهداء بزرگوار دفاع مقدس روز قیامت از ما شفاعت نمایند و نام کوچک ما در پرونده قطور و نورانی رزمندگان جان بر کف ثبت گردد، الحمد الله رب العالمین ، خدای را سپاس که خاندان ما نیز در این راه، شهید ، اسیر و جانباز به انقلاب تقدیم نمود و موجب مباهات ما را فراهم آورد.
پایان دو دوره نمایندگی مجلس و مراجعت به حوزه مبارکه علمیه قم
در دوران نمایندگی مجلس به اقتضاء وظایف به تعدادی از کشورها مسافرت و ضمن آگاهی دادن به آنان از تجربیاتشان استفاده مینمودم و ایرانیان مقیم آن کشورها را نیز در جریان کارها قرار می دادم پس از آمدن به قم گر چه مسافرت ها کم و بیش ادامه داشت ولی مهم در نظر من تقویت مبانی نظام و بیان معارف جمهوری اسلامی و مقابله با هجمه های فرهنگی دشمن بود لذا ضمن ادامه درس و بحث از سال ۱۳۶۷ که به قم مراجعت کردم با وزارت کشور، دستگاه قضائی و نهادهای اجرائی همکاری نزدیک داشتم و بگونه ای غیر رسمی آنان را در انجام وظائف کمک می نمودم، گزارشاتی در زمینه های مختلف تهیه و در اختیار مسئولین رده اول قرار می گرفت.
حدود سال ۱۳۷۰ از ناحیه مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) همراه با چند نفر از دوستان، در هیئت مدیره مرکز خدمات کار را آغاز نمودیم، این نهال با برکت امروز، سراسر کشور را فراگرفته و با اراده رهبری بزرگوار و همت آن بزرگ مرد تاریخ که خداوند سایه ایشان را مستدام بدارد، دولت هم مساعدت کرد بگونهای که همه اقشار روحانیت با عزت و احترام از خدمات بیمه و کمکهای خاص رهبری برای رفع مشکلاتشان در حد میسور استفاده می نمایند ، و به درس و تبلیغ مشغولند چند سالی مسئولیت مرکز تربیت مدرس را عهدهدار بودم و در سال۱۳۷۹ با امر مطاع رهبری تولیت مسجد مقدس جمکران به اینجانب محول شد که این مسئولیت حدود ۱۳ سال ادامه داشت، خداوند بلطف و کرمش قبول فرماید و ما را از خدام و دوستان وجود مبارک قطب عالم امکان امام زمان (ارواحناه فداه) محسوب بدارد.
ارتحال حضرت آیت الله حاج سید عباس خاتم و نامزدی اینجانب برای مجلس خبرگان رهبری
با درگذشت حضرت آیت الله خاتم، تعدادی از فضلا و دوستان به حقیر پیشنهاد کردند خود را در معرض نمایندگی مجلس خبرگان نمایم. بنده به اقتضاء تکلیف و بخاطر اجابت دعوت آقایان قبول نمودم، و مردم استان هم با شناخت و حسن ظنی که به اینجانب داشتند رأی دادند، در دوره چهارم نیز به همین صورت اتفاق افتاد و نمایندگی دوره چهارم خبرگان به نام من رقم خورد که مجموع این سال ها حدود ۱۳ سال می شود اینک که دوره پنجم خبرگان فرا می رسد،جامعه محترم مدرسین و جامعه محترم روحانیت مبارز تهران نام حقیر را در فهرست خود قرار داده،اصرار آقایان محترم دار العباده استان یزد هم ادامه دارد تا تقدیر الهی به چه امری تعلق گرفته باشد و قضاء حتمی پرودگار چگونه رقم بخورد.
هم اکنون گر چه سعات تولیت مسجد مقدس جمکران را ندارم ولی با عضویت در خبرگان دوره چهارم، عضویت در جامعه محترم مدرسین و عضویت شورای عالی حوزه علمیه آنچه که بتوانم انجام وظیفه می نمایم از پروردگار توفیق بیشتر و حسن عاقبت درخواست دارم و از او میخواهم ما را از خدمتگزاران مخلص مولایمان حضرت بقیهالله امام زمان(ارواحنا فداه) مقرر فرماید.
(بروز شده در بهمن ماه ۱۳۹۴)